دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

عکس از نوگرایی



تقدیم به تو که امروز دوست داشتی دنیا را در آغوش بگیری …




این تصویر امروز بر روی درگاه تارنمای معتبر نشنال جیوگرافیک قرار گرفته و در شمار ۵ تصویر برتر هفته جای دارد.


 تصویری که روز ۱۷ اردیبهشت (۷ می) ۱۳۸۸ سرزمین سوخته‌ای را در استرالیا نشان می‌دهد که کمتر از نه ماه پیش (۹ فوریه ۲۰۰۹) اینچنین در آتش سوخت و با خود جان ۱۷۳ انسان را هم گرفت و بیش از دو هزار خانه را سوزاند …
اما امروز دوباره دارد می‌روید و تو می‌توانی شوق رویش دوباره و برق آن رنگ سبز دوست‌داشتنی را باز هم بر خاکستر آن زمین نفرین شده ببینی و اوج بکشی …
اگر که یادت باشد، زندگی همواره و در سخت‌ترین شرایط کوره ‌راه‌هایی از امید دارد تا به آدم‌های مثبت‌اندیشش ارایه دهد …
 


   و البته این تصویر می‌تواند همچنان حامل پیام‌های بیشتری هم باشد:


این که هرگز گمان مبرید که به انتها رسیده‌اید؛ حتا اگر در تیره‌‌ترین یا کسل‌کننده‌ترین دوران زندگی‌تان قرار گرفته‌اید …



این که
زندگی بسیار مهربان‌تر از آن چیزی است که گمان می‌کنید؛ به شرط آن که آن مهربانی را باور کنید …



این که
همیشه می‌توان از دل سیاه‌ترین و سوزان‌ترین رخدادها، برترین احساسات انسانی را درک کرد و آفرید …



این که
مزه‌ی گس و استثنایی حیات را نمی‌توان و نباید با هیچ مزه‌ی دیگری برابر دانست …



این که
رویش دوباره‌ی عشق می‌تواند در هر سرزمین خاکستری و در پس هر آتش سوزاندنی شکل بگیرد …


     فقط کافی است نگاه‌مان را عادت ندهیم به بد دیدن!

تلخ ترین خداحافظی


4 .JPG

 

خداحافظ گل لادن ، تموم عاشقا باختن

ببین که گریه هام از عشق چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه ، گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

تو این شب های تو در تو ، خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم ، گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

تو این رویای سر دم گم ، خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه ، که بارونی نمی تونی

طلسم بغضو برداره از این پاییز دیوونه

رقصیدن با خدا

امروز محکومم به جرم داشتن خدا به جرمی که نداشتن گناه هست و داشتن کفر خدایا به چه سازی باید رقصید وقتی رقصیدن بلد نیستی؟کاش به جای تعلیم اعقاید کهنه با ما رقصیدن رو اموخته بودن


حالا با اینکه سازی رو نمیشناسی باید کوک کردن رو خودت انجام بدی

من نمیخوام برقصم من عروسک خیمه شب بازی اعقاید کهنه شما نیستم من خودم هستم

من عاشق شدن رو از خدا اموختم هرچند سعی شما براین بود که عاشق ظاهر باشید و با عاشق دشمن من عمر کوتاه با اعقاید شاید مدرن شاید نوگرایی شاید پوچ اما براورده از ذهن خودم رو به ظاهر گرایی شما ترجیح میدم حبس کنید مرا در گوشه ایی ازادی من به اسارت شما .....

اعقاید در ذهن محبت در دل عشق در وجود با هیچ صلاحی از بین نمیره من در وجود خدایی دارم که شما در کعبه جستجو کنید من کافر هستم و کفر میگوییم چون در کفر خودم به حقایقی روشن رسیدم که پله هایی از مراتب طی کردم و به خدایی رسیدم که مال منه خدایی که دوستش دارم و درکش میکنم مرا دیوانه عاشق لقب دادن و بحث با من حرام''''''''

اگر لذت دیوانه بازی با خدا رو چشیده باشین دیگر از دیوانه خطاب کردن ترسی ندارید خدایا من متهم شدم به بی خدایی

اگر داشتن تو کفر هست من کافر هستم اگر نداشتن تو یعنی ادم خوب بودن من بد بودن رو دوست دارم

جلو قاضی و ملق بازی؟

برای کی نقش بازی کنم؟خدا از سر درون باخبر هست به ریا نگفتم خدایااااااااااااااااا

ز بهر فریب خلق خود را بنده خدا نپنداشتم برای دل خودم عاشق شدم لعنت به مردم فریبانی که رزق رو از بنده گان گرفتن و خمس نامیدن

من رو ترک کنید که خدا رو دارم من رو حبس کنید که به ازادی درون رسیدم ترس از تنهایی ندارم که خدای من چون من تنهاست

خدایا دریاب بندگانی چون من که به جرم داشتنت مبحوس شدن به جرم جاهل بودن کسانی که خود رو خدا دانستن و خواستن که ما به اسم تورا صدا کنیم سجده به خودشان

از مرگ ترسی ندارم روزی به دنیا امدم روزی خواهم رفت شاید به وسیله شما اما به خواست خدا

تبعید به سرزمین وجود

تبعید شدم در سرزمین خودم در خودم کاشتم نهال امید

از امید ایمان نشعت گرفت از ایمان عشق

نهال من پربار شد و ثمر داد ثمره نهال من شد داشتن خدا و خدا رقصیدن رو به من اموخت

دست در دست خدا رقصیدن تانگو با موسیقی لالایی خدا و کوک بود این ساز و رقصیدن رو زیباتر کرد نه رقص شما بلکه رقصی که هرادمی با خدایی که داره میتونه به شکل دلخواه بکنه

اری من کافرم چون با خدا میرقصم

از من فرار کنید تا با اعقاید کهنه عمری رو سپری کنید و در اخر عمر بگویید؟

خدایا پس کجایی؟دردناک است زمانی که ندایی میاید . میگوید درونت بودم صدایت کردم اما نشنیدی///////////////////////////


درک شخصی                                           مسیحا

جملات زیبا

 

رو آسمون نوشته رو بال هر فرشته تو مال هر کی باشی دنیا واسش بهشته!

 

 

ویکتور هوگو میگه:
ایمان داشته باش که حتی کوچکترین محبتها در ضعیف ترین حافظه ها می ماند.تقدیم به بامحبت ها

 

برای کشتن پرنده نیازی به تیر و کمان نیست: همین که بال هایش را بچینی خاطرات پرواز روزی صد بار او را خواهد کشت.

 

قطرات بارون ممکنه کوچک دیده بشه امایه گل تشنه منتظرباریدنشه ،یه SMSممکنه ساده به نظربرسه اماقلب فرستندش خیلی بیادته.

 

عاشق کسی باش که لایق عشقت باشد نه تشنه عشقت . چون تشنه یه روز سیراب می شه !

 

از شکست دیگران شادى نکن، زیرا نمیدانى که روزگار بر سر تو چه خواهد آورد . حضرت على(ع)

 

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، در دیگری باز میشود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم میدوزیم که درهای باز را نمیبینیم

 

آن که به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است . بزرگمهر

 

 

می دونی بازی روزگار چیه؟؟ این که تو چشم بذاری من قایم شم . بعد تو یکی دیگه رو پیدا کنی!

 

نمیخوام به جزمن دوست دار دیگری باشی نمیخواهم برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی نمیخواهم صفای خنده ات را دیگری ببیند نمیخواهم کسی نامش،برلبهای توبنشیند نمیخواهم به غیرازمن بگیرد دست تودستی نمیخواهم کسی یارت شوددرراه این هستی !

 

تو بارانی من باران پرستم تودریایی من امواج تو هستم اگر روزی بپرسی باز گویم: تو من هستی و من نقش تو هستم!

 

بوس تنها تصادفیست که پلیس نداره بغل تنها پارکینگیست که جریمه نداره پس میای تو پارکینگ تصادف کنیم

 

تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز می کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم

 

اگه گفتی امروز چه روزیه ؟ بگو دیگه ! ... زیاد فکر نکن ! امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !!!

 

این قدر نگو : اگه ببخشم کوچک می شوم اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد خدا اینقدر بزرگ نبود

 

لباس قدیمی بپوشید ولی کتاب نو بخرید. - آستین فلپز

 

دنیا هم به آدمهای خوش بین نیاز دارد هم به آدمهای بد بین چون افراد خوش بین هواپیما میسازند،افراد بدبین چتر نجات!

 

اگر زیستن را دوست داشتم هرگز به هنگام به دنیا امدن نمی گریستم

 

گفت:فرق رویا با آرزو چیست؟ گفتم:آرزو یک حقیقت نزدیک است ولی رویا یک آرزوی شیرین دست نیافتنی. گفت: من رویا هستم یا آرزو؟ گفتم: رویای که به حقیقت پیوستن آن یک آرزوی شیرین است

با من از اسمان بگو

    

با من ا ز آسمان بگو ...

از آسمانی که ابر ها را به مهمانی عشق دعوت

می کند , تا قطره قطره وجودش را به زمین ببخشد.

با من از خورشید بگو ...

از خورشیدی که هر روز با نورو گرمایش سپیده

صبح را به تصویر می کشد , و زندگی را به تمام گلها

نوید می دهد.

با من از ماه بگو ...

از ماهی که زیباترین ترانه ها را در شب های مهتابی

در کوچه پس کوچه های عاشقی زمزمه می کند و ستاره ها

را به مهمانی شب فرا می خواند.

دوست بدار و ابی زندگی کن

آری باید زندگی را آنگونه که زندگی به من وتو

میگوید ، 

با پیوستن به چراغ و آب و آئینه ... ادامه داد و نترسید . 

و من نیز ... !

باید معنای واقعی حقیقت را نیز دریافت. ـ!

نه حقیقتی که سایه به سایه  همراه من و تو ست !

 من و تو غافل از گذران عمر و شنیدن تیک تاک زمان !

بدون شک در پی بهترین ها هستیم ! 

 باید از خود فاصله گرفت . ـ !

باید خواست  . !

جور دیگر باید دید .ـ !

خواهی فهمید که زندگی آن چیزی نیست که تو

میخواهی .

انتخاب بهترین راه تو ، بهترین برای تنهایی توست .ـ!

اصل حقیقتی ست که محیط بیرونی  و 

دنیای خارج از تو به تو نشان خواهد داد .

چشم هارا باید شست ،

نباید ترسید ،

جور دیگر باید دید.

گاهی برگشتن به عقب و مرور گذشته ای 

شاید شیرین شاید هم تلخ 

که همچون سایه به دنبالت توست

درسها به تو خواهد داد.

به امید آنکه هر حرکت تو هم در جستجوی واقعیت 

به راهی سپیدختم شود و عملکردت را طلایی سازد .

کلینیک خدا

 

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارمخدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بودو آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودمفهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم،
 
چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
 

 

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم …!خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
لبخندی به ازای هر اشک ،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا .

 

زنده یاد احمد شاملو

نرو

چـــــــــــــــرا رفتی  ؟؟؟            چـــــــــــــــرا نماندی  ؟؟؟           چـــــــــــــــرا شکستی  ؟؟؟

چـــــــــــــــرا شکستی قلبی که سراسر از تو بود

                          چـــــــــــــــرا ندیدی تمام اشکهایم برای ماندن تو بود

                                                               چـــــــــــــــرا نشنیدی تمام فریادهایی که در راه ِ رفتنت میزدم

      چـــــــــــــــرا ؟؟؟

 

                 بی تو که دل از طپشهای خود می ایستد

                                     اوووووو

                                            بی تو که اشکهایم تمامی ندارد

                                                   اوووووو

                                                           بی تو که روزم تاریکی مطلق است.

بی تو که معنی عـــشـــق برایم       مانند جاده بی مسافر است.

بی تو که معنی عـــشـــق برایم       مانند سجاده بی مهر است.

بی تو که معنی عـــشـــق برایم      مانند گل نا شکفته از درد است

و    و    و

             و این معنی ها که پایانی ندارد

پس نـــــــــــــــرو و با رفتنت معنی معنی عـــشـــق را برایم خراب مکن !!!

عشقم ملوس

 

من از تمام روزهای خدا روزهای با تو بودن را دوست دارم

از تمام دریاهای روی زمین جرعه ای از عشق تو میخواهم

از میان هفت اسمان خدا پرواز در اسمان قلب تو را میخواهم

از بین تمام آزادی های دنیا اسارت در قلب تورا دوست دارم

من از تمام دنیا دست های مهربان تورا میخواهم

من با وجود درخشش ستارگان برق دیدگان تو را میخواهم

از میان تمام ثروت های دنیا فقط قلب تورا میخواهم

من از میان ادم های زمین فقط با تو بودن را میخواهم

نفس کشیدن را باتو میخواهم

زندگی را با تو میخواهم

عشق را با تو میخواهم

با تمام وجود  

دوستت دارم عشقم


خداوند ومن


 خداوند چوپان من است,من چیزی کم ندارم

                                           و مرا در مراتع سر سبز رها کرده

                                                               مرا در کناره رود تازه قرار داده

                                                                                      او رحم را احاطه کرده.

 او مرا به مسیر عدالت , رهبری کرده است

                                          به اسمش قسم

                                                     اگر چه من از میان .....

سایه دره مرگ عبور می کنم

                                        ولی از بدی ها نخواهم ترسید,چون تو با منی .....

                              اعصا و چوب دستی تو , آسایش را برای من می آورد .....

                                        تو بهترین وسایل را برای من مهیا کردی ......

                                                                                           درست در جلوی چشم دشمنانم

 ذهنم را پر از مهربانی کردی......

         و قلبم را پر از معجون شهامت ......

                     ...... نیکی و مروت همراه خواهد بود.

  

     در تمام روزهای زندگیم......

                           و من در خانه خداوند هستم

                                                     برای همیشه.

                                                                                                             (آمین)





 !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نوشته بالا تکه ایی از متن انجیل می باشد !!!!!!!

داستان جالب زن زرنگ و آرزوهاش

داستان جالب زن زرنگ و آرزوهاش

روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : “متشکرم” ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد.
زن گفت : اشکال ندارد !
زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !


قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟
زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !
بنابراین اجی مجی ……. و او زیباترین زن جهان شد !
برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !
قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود.
زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است …
بنابراین اجی مجی ……. و او ثروتمندترین زن جهان شد !
سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :
من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم…!!!
نتیجه داستان :
زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید !


قابل خانمها :

 


همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید !!!


قابل  آقایان :
مرد ، سکته قلبی ۱۰ برابر خفیف تر از زن خود را گرفت !