صبر کن
عشق که شکل گرفت
لب ، قلب ، چشم ، گویا می شود
و ذهن
پاک می شود از غبار
آن وقت
با من باش ، همیشه ی من !
.
.
.
همین که قاصدکی را ،
فوت کنی
تا عطر نفس هایت
را با خود بیاورد
برای دلم کافیست . . .
.
.
.
مـردنَــم را آرزوستــــ
اگـــر آرامگــاه ِ ابـَـدی آغــوش ِ تــو بـاشــد . . .
.
.
.
چرا دیوونگی نسبت به حساب نمیاد؟
مثلا بگن تو چه نسبتی باهاش داری؟ منم بگم دیوونشم  . . .
.
.
.
به تو که میرسم مکث میکنم !
انگار در زیباییت چیزی را جا گذاشته ام ، مثلا …
در صدایت ، آرامش
یا در چشم هایت ، زندگی
.
.
.
ﻋﺸــــــﻖ …
ﻧــــﻪ ﭘــــﻮﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍد …
ﻧــــﻪ زیبایــــی …
و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه ….
ﻓﻘـــــــــــﻂ ” ﺩﻭ ﺗــــﺎ ﺁﺩﻡ ” ﻣﯿﺨــــــــﻮﺍﺩ …
ﺗﺎﮐــــــــﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨــــﻢ : ﺁﺩﺩﺩددﺩﺩﻡ …!
.
.
.
از روزی کـه تــو پـا بـه زمــیـن گــذاشـتــی
گــرم شــدنــش آغــاز شــد!
و هـنــوز دانـشـمـنـدان در پــی ایـنـن
کــه چــرا یـخ هــای قــطــب جــنــوب آب مـیـشــوند !
.
.
.
ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت
.
.
.
عـــ ـشـ ــق میتواند …
فـاحشهـ بســازد از فرشته هـا …
اگــر معـشـــوق اشـتبـاهـ ـی باشــد …
.
.
.
هرجای این سرزمینی باش !
فقط هرروزخنده هایت رابرایم پســــــــــــت کن . . .
.
.
.
بادبادک ها هرچقدر هم که اوج بگیرند هنوز با نخ اسیر زمین اند !
من اما با تو …
با آغوش گرمت …
با تمام بوسه هایت …
روی همین زمین به اوج میرسم
.
.
.
اگر فکر کردى ازت خوشم میاد
و برام خیلى عزیزى و دلواپستم
و اگه نبینمت دلم برات تنگ میشه
براى اولین بار درست فکر کردى !
.
.
.
چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم …
گمان مے کرد فریب داده استــ مرا
نمے دانستــ تو پرسیده بودے :
مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ را
.
.
.
دیـگـر هـیـچ مـزه ای دلـچـسـب نـخـواهـد بـود . .
مـن تـمـامِ حـسِ چــِشـایـی ام را . .
رویِ لـبـانـت . .
جـا گـذاشـتـه ام . .
.
.
.
عاشقی می کنم!
لـــــج می کنم!
بد اخلاق می شوم!
دست خودم نیست …
ساعت و زمان هم ندارد!
تــــــــو که نباشی …
زندگی به کام من تلخ است ..
.
.
.
گفتم:دوسم داری ؟
گفت:بچه ای برو بزرگ شو !
رفتم بزرگ شدم اما انقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوسش داشتم…!
.
.
.
لاف می زدم که فراموشت خواهم کرد !
کجایی که ببینی این روزها توبه ی من از گرگ ها هم مرگ تر است …
.
.
.
هوایت را به سمت من کج کن …
این روز ها بدجور نفس تنگی گرفتم ، میگویند هوا آلوده است
هر هوایی که تو در آن نباشی آلوده است !
.
.
.
مـادربـزرگ مـی گفـت:
قلبـــت که بــی نظـم زد
از همیــشه عاشق تـــری . . .
اشکــت که بــی اختیــار ریخــت
از همیــشه دلتنــگ تـــری . . .
شبــت کـه بـا درد گذشـــت
فکــرت از همیــشه درگیـــرتـر سـت
.
.
.
صحبت از “دیروز و امروز و فردا” نیست ،
صحبت از توست و تو یعنی “همیشه”
.
.
.
دست هایم را دایره وار دور دلت حلقه میکنم عزیزکم …
مبادا فکر کنی “داستان اسارت” است ،
این حکایت را به “زیاد خواستنت” تعبیر کن
.
.
.
برای مَن
همین از تو گفتن !
“زندگیست”
.
.
.
چشمانت همرنگ قهوه است…
تلخ اما…
اعتیاد آور
.
.
.
اشتراکِ
من و دریا
دل شوره هایی ست
که درونمان موج میزند
اما هیچ کدام
تو را نمک گیر نکرد
.
.
.
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم …
تو فقط قول بده صدای خنده هایت را به کسی نفروشی . . .
.
.
.
فاصله بین ذهن و دل ، عقل و عشق ، منطق و زندگی …
عظیمترین فاصله هاست
.
.
.
ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻼﻃﻢ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﺧﯿﺰﺵ ﻣﻮﺟﻬﺎ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﺩ
.
.
.
عاشق زنی شده ام
“که بوی مردانگی اش”
غرور مردانه ام را…
دیوانه میکند !
.
.
.
“تو” …
همان لطف خدایی که داشتنت شامل حال من شده است !
.
.
.
پرچم یه پسر زمانی بالاست که
ﻭﻗﺘﯽ ﻗﻠﺐ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﺵ ﺭﺳﯿﺪ ..
ﻋـــــــﺎﺷﻘﻮﻧﻪ ﭘﺎﯼ ﻃﺮﻑ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﻭ ﻭﻓـــــــﺎ ﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ !!
.
.
.
ارزشمندترین مکان هایی که میتوان در دنیا حضور داشت :
در فکر کسی
در قلب کسی
و در دعای کسی …
.
.
.
در سینمای چهار بُعدی چشمانت
برنده هفت سیمرغ بلورینِ
بهترین تماشاچی می شوم…
.
.
.
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر به ، به که دوصد دل برما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
.
.
.
نفس شاید دلیلی باشد برای زندگی اما بی شک “تو” بهانه ی آنی
.
.
.
قلب تو قلب منه
دوری تو درد منه
خوشی من بودن تو
نبودنت مرگ منه
.
.
.
قـــلمم به نـوشتـــن نمی آیــد!
بـــه چِــشـمـانـَم خیــره شـو ؛
عــاشــقــانــه هــــای ِ مــَـرا بــخــوان …
.
.
.
در صدا کردن نام تو
یک «کجایی؟!» پنهان است
یک «کاش می‌بودی»
یک «کاش باشی»
یک «کاش نمی‌رفتی»
من نام تو را
حذف به قرینه‌ی این همه دلتنگی و پرسش صدا می‌زنم…
.
.
.
لبخند تو
معجزه ی شیرینی است
که رؤیای بهشت را
در دل ِآدم زنده می کند…!
.
.
.
همه میگویند چشمانش رنگارنگ است
اما من میگویم
چشمانش عسلیست
نه برای رنگش
برای اینکه شیرین ترین لحظاتم
در چشمان او خاطره شده اند . . .
.
.
.
پشت حـــــرف‌های یه مرد
پشت نوازش‌ ها
… سرزنش‌ ها
پشت تـــمام نـــگاه‌ های معنی‌ دار
پشت ســـکوتش
پشت لبخـــند‌ های پــر از رازش
عـــشقیست
پـــنهان تر از محبــت زنانه
.
.
.
ﺩﺭ ﻣﺮﺩ ﻫﺎ حسی ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻥ ” ﻏﻴﺮﺕ “
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺣﺲ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ “ﺣﺴﺎﺩﺕ “
ﺍﻣﺎ…
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻢ ” ﻋﺸـــــــــــﻖ “
ﺗﺎ ﻋﺎشـــق نباشی
نه غیرتی میشی نه حـســود !
.
.
.
بعضی آدم ها را نمی شود داشت ، فقط می شود یک جور خاصی دوستشان داشت !
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها !
اصلا به آخرش فکر نمی کنی ، آنها برای اینند که دوستشان بداری
آنهم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق ،
یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست …
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد یک جور خاص دوست داشته خواهند شد !
.
.
.
عشق اگر عشق باشد ؛
هم خنده هایت را دوست دارد ،
هم گریه هایت را ….
هم شادی ات را دوست دارد ؛
هم غم هایت را …
هم لحظه های شادابی ات را می پسندد ،
هم روز های بی حوصلگی ات را …
هم دقایق پر ازدحامت را همراهی میکند ،
هم دقایق تنهایی ات را …
عشق اگر عشق باشد ،
هم زیبایی هایت را دوست دارد ،
هم اخم هایت را در روزهای تلخی …
هم سلامتت را می پسندد ،
هم روزهای گرفتاری و بیماری همراهی ات می کند …
عشق اگر عشق باشد ،
با یک اتفاق ،
تو را تعویض نمی کند ،
همراهی ات می کند تا بهبود یابی …
عشق اگر عشق باشد ،
هر ثانیه دستانش در دستان توست ،
در سختی و آسانی …
تا ابد ..

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

 جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

دل تنگم!


دل تنگِ خیلی چیزها


دل تنگ این همه دل تنگی ها


چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!


دل تنگم


دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی


دل تنگ این همه نبودن ها


دل تنگ این همه دل تنگی ها


دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست


دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست


و تمام هست هایی که نیست!


حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!


دل تنگ تر نیز خواهم شد


می رسد روزی که بگویم:


دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!

 

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

fpxgwuzkyhtlp53imo6g.jpg

 جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

برای دل خودم می نویسم ...

 

برای دلتنگی هایم

 

برای دغدغه های خودم

 

برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !

 

برای دلی که دلتنگم نیست ...

 

برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست ...

 

برای خودم می نویسم !

 

بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !.!.!.!


با مداد رنگی هایم یاده خوبه آمدنت رو نقاشی کردم و جاده سفیده رفتنت رو خط خطی ،

کسی نیست که زندگی رو برایم دیکته کند ، غلط هایم رو بگیرد ،

و مجبورم کند از روزهای سخت اشتباهم ۱۰ بار بنویسم ،

جغرافیای بودنه تو مرز دریا رو فرا گرفته ،

آنجا که تویی ماهی ها هم نمی توانند بیاین تا چه رسد به من !

تاریخ نشان میدهد تا قبل از اینکه به یادت بیاورم نبودی !

هرگاه خواستم بنویسم نوکه مدادم می شکست

! و حالا گاه و بیگاه با کوچکترین یادی از تو قلبم میشکند !

بیا لحظه هایم را قسم بده تا بدونی در نبودنت چه کشیدم !

میخوام بدونی تا ابد دوستت دارم.....

منو تنهايي...


هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان..!

"خــُسـرو" و "شیـــرین" ..."لیـلی" و "مـَجنــون" ..


"رامیـن" و "ویـس" .... "پیــرمــَرد" و "پیرزَن" ..


"تــــــو" و "اون" ...


"مــَــن" و "تــَنهـآیی" !!

خط خطیای دلم...

یادت باشـــــــــد

دلت که شکست،

سرت را بگیری بالا ..!

تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر ... 

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

این روز ها در خودم به دنبال کلیک راست میگردم،

تا از خودم copy بگیرم و کنار خودم paste کنم ...

شاید از این تنهایی خلاص شوم ...!!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

زنــــــــــــدگی واسه ما آدما مثل یه دفتر میمونه…. برگ اولش رو خوش خط می نویسی! و دوست داری به آخرش برسی وسطاش خسته میشی بد خط می نویسی و همش برگه ها رو حروم میکنی اما آخرش که میرسه جا کم میاری حســــــرت می خوری که چرا برگه هاشو حروم کردی!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

 عادت می کنیم
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش
به بودن کسی و سپس به نبودنش
تنها عادت می کنیم
امـــا فراموش نه.....!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

نیمکت های پارک دو نفرن .. 
 بی خیال .. روی چمن می شینم .......!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

روز مـــرگـــم در آخــریـن نـفـسم ...
فـــقط یــک چــیـز بــه او خــواهــم گــفـت : اونـــــــطوری نـــه ! اینـــطوری میـــرَن !!!

˙·٠•●♥ ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ♥●•٠·˙

و

اي کاش تنها يک نفر هم در اين دنيا مرا ياري کند ...

اي کاش ميتوانستم با کسي درد و دل کنم ...

تا بگويم که

خسته تر از آنم که زندگي کنم !!!.........

صدای قدم هایت ...

صدای قدمهایت در پس کوچه های دلم شنیده میشود ...

گویی همان رهگذری هستی که خواهی ماند...

می آیی و تبسمی میکنی ... تا نکاهم به تبسمت عادت میکند...

میگویی وقت رفتن است....

چه زود رفتی....

دلم را هم با قدمهایت راهی میکنم ....

تا بدانی دلم همیشه با  توست

مینویسم ...

بَرآیتـــــ خوآهَمــ نوشتـــ ...

اَز اِبهــــآمــِـ لَحظِهـــ ـــهـــآ ، اَز تَردیــــد ،

اَز حَجــــ ـمـِــ مــَــــرگــــــ آوَر نَبُودَنتـــ ...

اَز کَسآنے کهـــ رَد میشَوَند وَ بـــوے تـــُو رآ میدَهَنــــد ...

بَرآیتـــ خوآهمـــ نِوشتــ ...

اَز حَدیثــ تَلخـِــ بُغضـــ ـــهـآے تآ اَبد ، اَز قِنآعَتــ بهـــ یکــ خآطِـ ـرهـــ ...

یکـــ یـــآد ، یکـــ شبـــِ مَهتآبـــ ...

اَز صَبــــُـورے مـَــنـــ وَ جآے خآلــے تــُـو ...

بَرآیتـــ خوآهَمـــ نِوشتــ ...

دُوسَتــــــ دآرمـــ

 

ادامه نوشته

تا کی عاشق باشم و از عشقم دور ؟

تا کی اسیر تنهایی هایم باشم و از یارم دور .....؟

تا کی باید به خاطر دوری تو اشک بریزم و حسرت آن

دستهای گرمت را بکشم...؟

تا کی باید از خدای خویش التماس کنم تا تو را به من برساند 

 نزدیک و نزدیک تر کندتا بتوانم تو را در آغوش بگیرم؟...

تا کی باید صدای غم انگیز آواز مرغ عشق را بشنوم

و دلم برایت تنگ شود؟ تا کی باید غروب پر درد

عاشقی را ببینم و دلم بگیرد!

تا کی باید تنهایی به خورشیدی که آرام آرام به پشت

کوه ها می رود را نگاه کنم و

تا کی باید لحظه ها و ثانیه ها را یکی یکی بشمارم تا

لحظه دیدار با تو فرا رسد؟ خسته ام !

یک خسته دلشکسته عاشق بی سر پناه.... عاشقم !

یک عاشق دیوانه سر به هوا .....

تا کی باید کنج اتاق خلوت دلم بنشینم و با قلم و کاغذ

درد دل کنم؟...

تا کی باید دلم را به فرداها خوش کنم و پیش خود

بگویم آری فردا وقت رسیدن است!

تا کی باید در سرزمین عشاق سر به زیر باشم و

چشمهای خیسم را از دیگران پنهان کنم؟

تا کی باید بگویم که عاشقم ، ولی یک عاشق تنها ،

عاشقی که معشوقش در کنارش نیست!

تا کی باید به انتظارت زیر باران بنشینم و همراه با

آسمان بنالم و ببارم....

و تا کی باید با دستهای خالی ، با آغوش سرد ، با دلی

خالی از آرزو و امید ، با چشمانی

خیس و شاکی زندگی کنم؟ آری تا کی باید تنها صدای


مهربان تو را بشنوم

ولی در کنار تو نباشم

 

 

زیر بارون....

زیر بارون گریه کردم که نبینی که نبینی که

نبینی گریه هام و

نشنوی بغض صدام و نبینی شکستنام و

تو خیابون تک و تنها راه میافتم که نگی

 که نگی دوست ندارم

نگی باورت ندارم

نگی که تنهات میذارم

نمیخواستم که بدونی از دوریت دلم میگیره

سرده گونه های خیسم وقتی که بارون میگیره

یادته بهت میگفتم نری و تنهام نذاری

گفتی رسم روزگاری مونده یه قاب خالی

وقتی بغضم شکست و زیر بارون گریه کردم

نمیخواستم که بدونی هنوزم عاشقت هستم

چشمام و به دنیا بستم هنوز هم به پات نشستم

هنوزم عاشقت هستم

به همون چشای معصوم به همون قلب شکسته

به خدا قسم که قلبم پای عشق تو نشسته

به همون دستای گرمت به نگاه مهربونت

از رو اجبراره که میرم و قلبم و ازت میگیرم

میرم و تنهات میذارم تو گذشته هام میمونم

میدونی وقتی که رفتی ندیدی که بیقرارم

از همون روزای رفته من هنوز خبر ندارم

میدونی وقتی که رفتی ندیدی که بی قرارم

از همون روزای رفته من هنوز خبر ندارم

دست تکون میدم و میرم جلوی چشات میمیرم

میرم و تنهات میذارم خداحافظت رو میگم

تو رو میخوام ....

nini


زماني كه دستـــــ زندگي سنگين و شبــــــ بي ترانه استــــــ
هنگامـ عشق و اعتماد استـــــ
و دستــــــ زندگي چه سبكـــ مي شود و چه پر ترانهـ
آن هنگام كه به همـ عشق مي ورزيم و اعتماد داريم
زندگی را دوستــــــــ دارم
نه در قفس
عشق را دوستــــــ دارم
نه در هوس
تو را دوستـــــــ دارم
تا آخرین نفس!!

نبودنت.....

 

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد...

بـــرایــت مــی نـــویــســم ........

 

عشق پاک من!

من نه تنها به تو نیاز دارم

نه تنها به عشق ورزیدن به تو نیاز دارم

که حتی به آن نیاز دارم که برای تو بنویسم

فقط برای تو

می‌دانی عشق من؟

وقتی که تو را روبروی خود می بینم

و لبخند ساده ولی زیبایت روی لب‌هایت می‌نشیند

برق نگاهم با نگاه نافذت که تا اعماق جانم  فرو می‌رود، گره می‌خورد

برق شادی در چشمان من چنان می‌درخشد که می دانم جان تو را نیز روشن می‌کند

و شور عشقت که شوق می‌آفریند

آن گاه دیگر می‌بینم که من بی وجود تو و عشق تو

هیچم. خاکسترم. خاکستری که اگر عشق نباشد، باد هستی‌اش را با خود می‌برد

پس چگونه نیازمند تو و نوشتن از تو نباشم؟

اگر باران عشق تو بر جان من نبارد، چگونه کویری بی حاصل نباشم؟

اگر در دریای عشق تو شناور نباشم چگونه ماهی هستی‌ام زنده بماند؟

اگر عشق تو نباشد چگونه خوشبختی را در این دنیای فانی احساس کنم؟

من نه تنها به عشق تو که حتی به نوشتن از تو نیز نیاز دارم.

باید با زبان و بیان بگویم

که مهر تو در جانم نشسته است

و عاشقانه به تو می‌اندیشم

برايت مينويسم ,مينوسم که بخواني تا بداني: در زندگي ام فقط تو را دارم


که بخواني تا بداني تنها چيزي که سرکشي ام را آرامش مي بخشد فقط تويي

خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟

 

گـــاه می اندیشم ؛

خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ...!؟

 آن زمــان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی ؛ روی تو را ، کاش می دیدم ! شانه بالا زدنت را ، بی قید ... و تکان دادن دستت که ، مهم نیست زیاد ... و تکان دادن سر را که ، عجــــب ! عاقبت مـــــُرد ؟! افســـوس !!

 

 آپلود عکس

شب و سکوت و تنهایی...

شــــب و سکــــــــــوت و تنهــــــــــــایـی

                  تنهـــــایـی و مــــن و یــــک خــــواب رویــــایـی

مــــن و تـــــــــو در کنــــار هـــم

                         تــــو در آغــــوش مـــن

و مـــن غـــــرق در احسـاســـاتـم

            سکــــوت سهــــم ایــن لحظـــه هـای عــاشقــانـــه اسـت

چشمــــانم خیــــره بـه چشمـــان تـــــوست

                       دیـــدن چشــــم هـای زیبـــایت

آرامــش مــن در ایــن لحظــــه هـای عــاشقــانـــه است

                          مـــات و مبهــــوت دستـــــانت را مـی فشـــارم

تــــو مــرا مـی بــــوسـی

                    مــــن تـــــو را در آغـــــوشم مـی فشـــارم

ســر بــر روی شــانــه هـای تــــــو مـی گـذارم

                  سکـــــوت را با صــــدای تــــرانــه اشــــکهـایـم مـی شکنـــــم

تــــو گــــوش مـی کنــی و بـا مــن هــم تــــرانـــه مـی شـــوی

                          تـــرانـــه ی مــا در هــــوای عشـــــق مـی پیچــــد

عشـــــق بـا تــــرانـــه ی مــا مـی رقصـــد

               و مــا بـا رقـــص عشــــــق

مـی رقصیــــم  مـی چـــرخیــم  غــــلت مـی خــــوریـــم

                          تــــو آرمیــــده ای و مــن بــر بـالای ســرت خمیــــده ام

از دسـت هـای تــــــو

           تـا مـــو هـای بلنــــد من کـه بـر روی صــورتت ریختــــه است

چقـــــدر فــاصلــــــه اسـت

           فـاصلــــه درد مــــن اسـت

فـاصلــــه سهـــــم دل تنـــــــــگ مــن اسـت

            دسـت هـای تـــو بـر روی تــن مــــن مـی چــــرخـد

و مـــن آرام آرام

                 لمـــس دستـــان تــــو را روی تنــــم حــــس کــــردم

لمـــس دستـــان تـــــو

             حــــس یـــک حــادثــــه ی شیــــریـن اسـت

حـادثـــه رویــــایـی ست

                           کـه مـــن در خـــواب خـــودم مـی بینـــم

خــــواب مـــــن یـــک خــــواب اسـت

                          آه کـه ایــن خــــواب چقــــــدر شیـــــریـن اسـت

 

دلم گرفته ....

Ey khodaye mehraboon delam gerefte....
Ba to sheram hamegi range bahare
Ba to hich chizi delam kam nemiyare
Vaghty nisti hamechim tir Oo tare
Kash bebakhshid to khatahamo dobare
Ey khodaye mehraboon delam gerefte
Az in abre nime joon delam gerefte
Az zamin Oo asemon delam gerefte
Akhe ashkamo bebin delam gerefte
To khatahamo nabin delam gerefte
To bebakhshid faghat hamin delam gerefte
Toye lahzehaye man shirin tarini
Vase eshgh Oo asheghi to behtarini
Kash hamishe mehrame dele to basham
To bozorgi avalin Oo akharini

محبت...

 

نمی دانم....

نمی دانم محبت را بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود...

بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود ....

بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود...

به چه آبی بنویسم که هرگز گل نشود...

وبر چه قلبی بنویسم که هر گز سنگ نشود...؟!!!

خدایا....

 

خدايا وحشت تنهاييم کشت
کسي با قصه من آشنا نيست
در اين عالم ندارم همزباني
به صد اندوه مي نالم -روا نيست...

شبم طي شد، کسي بر در نکوبيد.
به بالينم چراغي کس نيفروخت.
نيامد ماهتابم بر لب بام،
دلم از اين همه بيگانگي سوخت.

به روي من نمي خندد اميدم
شراب زندگي در ساغرم نيست.
نه شعرم ميدهد تسکين به حالم،
به غير از اشک غم در دفترم نيست.

بيا اي مرگ، جانم بر لب آمد
بيا در کلبه ام شوري برانگيز
بيا شمعي به بالينم بيفروز
بيا شعري به تابوتم بياويز!

دلم در سينه کوبد سر به ديوار
که اين مرگ است و بردر ميزند مشت!
- بيا، اي همزبان جاوداني،

که امشب وحشت تنهاييم کشت

خداحافظی اخر.....

 

مي روم

نگو چه زود

مي روم

نگو احساس نداشت

مي روم

نگو حيف, جايش خاليست...

پر مي كند ديگري جايم را

مي روم در شبي كه صبحش را

جاي ديگر خواهم ديد

مي روم

نگو دوست داشتن بلد نبود

نگو احساسش را گم كرد

بگو در احساس ها گم شد

مي روم

حتي بغض نكن

مي روم

تو اخرين ديدار را به ياد دار............

و بدان در قلبم جاوداني!

 

 

 

 

 

اشکی دگر ندارم خندیدنم به زور است

نفرین به هر چه قسمت چشمِ دلم چه کور است

بر دل گفته بودم دل به کسی نبندد

گوشی که بشنود کو؟ این دل چه بی شعور است

مُردم گریه کردم تا حد جان سپردن.... گویی دوا ندارد

از عشق نا امیدم تا کی دلم بسوزد؟

گویی غم تو با من همزاد و جفتُ جور است

در آسمان قلبم دیگر ستاره ای نیست

تنها دعای این دل یک مرگ سوت و کور است

دوستت دارم ...

چه حقیر است این عشق

گر بماند به میان من و تو

خود بمیرد در خود 

گر ببندد در خود

و بماند ... به میان من و تو 

عشق دربسته

ناسزایی است به عشق همگان

او که سیبی را دوست می دارد ،

به همه مهر می ورزد

که همه از گوهر یکتایند .

من به خوبی میدانم

 که ورای من و تو

هستی هست

عشق ما می میرد ، مگر آزاد شود

رفتنت رنج من است ،

رنج من ، عشق من است ،

پس رهایت خواهم کرد

چون تو را آزاد دوست دارم ...

 

 

دوباره....

دوباره تنها شدم. دوباره دلم هوای تو را کرده است.

خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم .

دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند، برای تو نامه بنویسم .

و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.

می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفتر هایم خالی بمانند و حرفای ناگفته ام هرگز به دنیا نیایند.

می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه سرود قلبم را نشنود.

می ترسم نتوانم بنویسم و آخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد و تازه ترین شعرم به تو هدیه نشود .

دوباره شب ، دوباره تپش این دل بی قرار....

دوباره شب ، دوباره تنهایی

و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های دنیا پر نمی شود .

دوباره شب، دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته است .

دوباره شب ، دوباره تنهایی ، دوباره سکوت

و دوباره من و یک دنیا خاطره...

 

 

گاهی دلم میگیرد

 

از آدمهایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت میدهند

 

دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند و نور ی که تاریکی میدهد

 

از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت میدهند

 

دلم میگیرد

 

از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد

 

و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمبیند

 

از خودم هم دلم میگیرد

 

نمی دانم .....

تنها....

 

هیچ وقت ندیدمت و احساست رو درک نکردم

و شاید بیرحمانه پس خواندمت

از او خواسته ام بین خودمان قاضی شود

ولی نه برای حکم دادن

 تنها برای اینکه تو نیز به من حق دهی

ولی نمی دانم چرا همیشه غم تو را باور می کنم

 

 

چون تو

 انگار مال من است

و امروز از کنج کلبه تنهایی ام برایت باریدم

خدای من نگهدارش باش

گوش به زنگ شادکامیش خواهم ماند 

به او بفهمان همیشه نگرانش خواهم ماند

چون او از جنس من است و

من شاید نزدیک تر از هرکس به او

دلش شاد

حتی بدون من!

 

دلم برایت تنگ است. نمیدانی من از حصار تنهایی خویش برای تو می نویسم .

 من از قصه ها و دریاهایی مینویسم که تو فراموششان کرده ای .

  از عشقی که بی هیچ آغازی به پایان رسید.

 من از غروری می نویسم که قطره قطره چکید و از گونه های تب دار  و رنگ باخته به زیر

پای رهگذران بی درد  بی صدا شکست

 من هنوز همان پرنده تک نواز عشقم من هنوز همان قایق شکسته بی بادبانی هستم که

 ساحل را در روشنایی کم سوی فانوس عشق تو میبینم و حتی گاهی برای رسیدن به ساحل می

گریم .

 گوش کن صدای گریه اش را میشنوی ؟؟؟

 صدای قلب پاره پاره ام را میگویم .

 آخر تو میدانی با من چه کردی؟

 تو قلبم را ربودی تکه تکه کردی , تو من را دزدیدی من در زیر فشار کفشهای تو شکفتم و

 شاید همان تازه گلی بودم که زیر چکمه های باغبان له شد .

 من در جستجوی ابتدایی برای آغاز بودم

و تو

  همیشه ابتدایی ترین واژه برای بیان انتها بودی .

 من به دنبال دستی بودم برای دوباره روئیدن

 دوباره کاشتن

 و تو همیشه همان دستی بودی که شکوفه می چید .

 تو همان احساسی بودی که هرگز بارور نشد .

 و بعد از تو من همان کبوتر غمگینی بودم که نگاه مات و سردم عظمت درد بیکسیم را به تصویر

می کشید وشکسته بال وخاموش در دام عشق تو

 اسیر ابدی ماندم

 

وبلاگ اقا محمد www.sarzaminearezoo.mihanblog.com

 

همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم

آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ،

بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم

کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ،

تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ،  

تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند!

ببین خورشید را ،در حال غروب است ، نمیدانم ،میدانی اینجا که نشسته ام  

چقدر سوت و کور است !؟

نیستی اینجا که اینگونه سرد و بی روح است ،

نیستی در کنارم که دلم تنها و پر از غصه، در این لحظه ی غروب است

هیچ است این دل بی تو ، تمام است لحظه های شادی بی تو،

بگیر دست مرا با آن دستان مهربانت،  

به تو نیاز دارم همیشه و همه جا، به آن دل مهربانت

هستم تا هستی در این دنیای خاموش ،

نمیشوی ، حتی یک لحظه نیز از یاد من فراموش!

ندیدم تا به حال عشق و صداقت را جز از دل تو،

ندیدم تا به حال مهربانی و وفا را جز از قلب مهربان تو،

ندیدم یک قلب پاک را جز قلب درخشان تو تا به حال،

بیا تا ثابت کنیم به همه معنای یک عشق ماندگار!

برمیگردیم به سر خط ، دلتنگی مرا دیوانه میکند تا آخر خط ،

گفتم تا گفته باشم درد دلم را به تو ، یکی که بیشتر نیست در این دنیا دیوانه ی تو!

قلب شکسته...

 

 

 

 

 

خسته است دلم در این لحظه ،گرفته است دلم ،همین دل در هم شکسته

بی احساس تر از همیشه ام،غم آمده و به دل نشسته

غم آمده و اشکم را در آورده

کسی نمیداند من چه حالی دارم، کسی نمیداند من چرا اینگونه پریشانم

کجاست آن آغوشی که به آن پناه ببرم ، کجاست آن دستهایی که مرا نوازش کند ،

اشکهایم را از گونه هایم پاک کند ، مرا از این حال و هوای ابری و دل گرفته رها کند ،

کجاست کسی که فریاد پر از غمم را بشنود و این سکوت غم زده را

با حرفهایش بشکند ، مرا آرام کند ، قلبم را با مهر و محبتهایش آشنا کند

کسی که نمیشنود حرفهای مرا در این لحظه ،

حالا آن کسی که میخواند حرفهایم را در این لحظه نمیبیند اشکهای مرا ،

حس نمیکند درد این دل تنهای مرا

نمیتوانم قلبم را به کسی بسپارم ، بهتر است مثل این لحظه ،از درد خویش بنالم

قلبم را بسپارم به کسی که بشکند آن را ، یا به جای آرامش آزار دهد این قلب بی گناهم را

نمیگردم دیگر هیچ جای دنیا به دنبال یک قلب باوفا

نیست ، هیچ جا ، حتی اینجا ، یک دل با وفا

نیست صداقت ، نیست آن کسی که عشق را درک کند و معنی آن را بداند

وقتی نیست دلی باوفا ، نیست دیگر کسی که آرام کند دل غمگینم را

خسته ام ، باز هم مثل همیشه من هستم و قلب شکسته ام

نوشته ام تا درک کنی ، ای تو که مثل من ، هم صدا با غمهای منی

نوشته ام تا نگردی دنبال وفا ، وفا نیست دیگر در این دنیا

نیست دیگر دلی که عاشق باشد ،نیست دلی دیگر که قدر عاشقی را بداند

من که تمام دنیا را گشتم و ندیدم ، اینک هم با قلبی شکسته

مدتهاست که با تنهایی رفیقم ، هنوز هم به حال این دل خویش میگریم

بی آنکه کسی ببیند اشکهایم را ،بی آنکه کسی بشنود درد دلهایم را

بی آنکه کسی درک کند احساسات پاک من را ،

بی آنکه کسی بیاید و دستهایم را بگیرد و مرا آرام کند ،

کجاست آن قلبی که حال مرا از این رو به آن رو کند!

کجاست آن کسی که مرا باور کند... 

 

انالله و انا الیه راجعون......

 

بهترین دامادمون  دکتر علی رضا حسنی بود که از بینمون پر کشید و رفت

یادم باشد...

 

این روزا دلتنگیام به وسعت دریاست

خیلی سخته ببینی با طناب صداقت خودت ، دارت میزنن

خیلی سخته . . .

یادم باشه به سلام ها دل نبندم و

از خداحافظی ها غمگین نشم ،

 یادم باشه باید عادت کنم به تکرار یکنواخت روزگار

یادم باشه اگه با دروغ و خیانت و دورنگی فریبم دادن ،

صادق و روراست بمونم

یادم باشه اگه قلبمو شکستن ،

 اگه طرد شدم و اگه غرورم رو له کردن ،

 اگه تحقیر شدم ، به جای نفرین ، دعاشون کنم .

 چون همیشه میگن خدا را جا به دلهای شکسته ست

یادم باشه روی چهره ی غمگینم یه نقاب شاد با لبخند بذارم تا کسی نفهمه پشت این چهره چی میگذره ،

یادم باشه به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد نکنم و هیچ حرف قشنگی رو باور نداشته باشم ،

یادم باشه دوست داشتن تاریخ مصرف داره و تا وقتی دوستت دارن و بهت علاقه نشون میدن که چهره جدیدی پیدا نشده باشه

یادم باشه فریادمو توی گلو خفه کنم و اشکهامو توی خلوت تنهائیم ببارم

یادم باشه خودمو پیش هیچکس زود ورق نزنم ، سفره دلم رو پیش هیچکس باز نکنم و حرفها و درد دلهامو پیش خودم نگه دارم

یادم باشه تنهائی و خلوت رو به عشق های دروغین ترجیح بدم

و حالا باید یه چیز جدید یاد بگیرم

باید یاد بگیرم سکوت کنم . آره . دیگه در مقابل همه ی تهمت ها ، همه ی دروغ ها ، همه ی فریب ها ، همه ی ریاها و دورنگی هائی که می بینم و می شنوم و حس می کنم فقط و فقط سکوت میکنم .

سکوت ...

خانه تنهایی من....

 

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!

ومن شمع می سوزم  ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند

ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!

درون کلبه ی خاموش خویش اما

کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!

و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم

درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!

کسی حال من تنها نمی پرسد

ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!

که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او

   ودیگر هیچی از من نمی ماند

بوی محرم ....

Click the image to open in full size.



باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست از این همه عاشقی، دوباره‎ام مست مست
باز محرم رسید، میکده‎ها وا شدند تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند
باز محرم رسید، این من و گریه‎هایم رفع عطش می‎کند، فرات اشک‎هایم

ضمن عرض تسليت و تعزيت فرا رسيدن ايام عزاي شهادت سيد و سالار شهيدان ،
حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و ياران با وفايش به محضر مقدس امام زمان(عج) و
همه شيعيان آن حضرت ، ويژه نامه محرم ديني گپ تقديم همه عاشقان آن حضرت مي گردد
اميد که مورد رضاي حضرتش قرار گيرد و در اين ايام ما را از دعاي خير فراموش نفرماييد.

التماس دعا

نيايش....

 

 

استواري در اندوه

 

 

 بارالها !

امروز درختي را ديدم كه

تمام برگ و بار خويش را از دست داده بود

و بر شاخه‌هاي خشك او

قطره‌اي باران در ترنم نسيم

رقصان شده بود

پروردگارا !

از تو مي‌خواهم

وجودم را به استواري آن درخت گرداني

تا در مسير زندگي

هرگاه برگ وبار و آنچه را كه خود به من بخشيده‌اي از دست دادم

بي آن كه خم به ابرو آورم و اندوهگين شوم

از آنچه كه تو مي‌پسندي

خشنود باشم

و ايمان قلبي‌ام استوار باشد .

زیر سقف اسمان....

زیر سقف دلگیر آسمان دیشب
برای بیداری اشک های بیچاره ام
تا صبح ستاره میشمردم
شاید دلیلش پشت دستهای تو پنهان شده باشد
شاید گناهش کف دست های من نقاشی شده باشد
شاید آن موسیقی غمناک قدیمی این چنینم کرده باشد
من چه تنهایم غزیبه دلم گرفته است
می خواهم بگریم اما اشک به مهمانی چشمانم نمی آید
تنم خسته و روحم رنجور گشته
می خواهم از این همه ناراحتی بگریزم
اما پاهایم مرا یاری نمی کنند
مانند پرنده ای در قفس زندانی گشته ام
از این همه تکرار خسته شده ام
چقدر دلم می خواهد طعم واقعی زندگی را بچشم ......
چقدر دلم می خواد ....
 
غمگین