دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

تقاص . . .

 

او هم دل دارد

اگـــر دوستت دارم هـــایت را نشنیــده گرفت

غصه نخــور....

اگـــر رفت گریــــه نکن....

یک روز چشمــــهآی یکــــ نفر عـــآشقش میکند

یک روز شکستـن را درک میکند

آن روز می فـــهمد آه هـآیی که کشیدی

از تــهِ قلبت بوده!

می فهــمد شکـــستـن یک قلب درد دارد...



یک روز معنی کم محلی را می فهمد

دیگه مهم نیست . . .

 

 

مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...


مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه


مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه
 

مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه


مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....


زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے


سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :


خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد