نحوه کشیدن خط چشم با مداد چشم(آموزش تصویری)
1- گردتر کردن چشمها:کـانــتــور چشمها را از پایه مژه ها کاملا
کشـیـده و در گـوشـه خـــارجی آن را انـدکی بــه سمت بالا متمایل
میسازیم.
2 بیضی تر کردن چشمها: یک خط نازک در کانتور فوقانی چشم
تا گوشه خارجی چشم که در وسط اندکی ضخیم تر میگردد.
3- به هم نزدیکتر کرده چشمها:کانتور فوقانی را می کـشـیــم
بـطوری که در گوشه داخلی چشم ضخیم و بسمت گوشه خارجی
نازکتر گردد
4- ازهم دور ساختن چشمها:کانتور فوقانی را میکشیم بطوری
که در گوشه داخلی چشم نازک و بسمت گوشه خارجی ضــخیمتر
گردد.
5- بزرگتر کردن چشمها: کانتور چشـم را کاملا میکشیم سپس
زیر مژه ها (داخل چشم) را نیز میکشیم
1. موها را در حالیکه خیس هستند حالت داده تنظیم کنید .
2. اصطکاک داخل مویی را افزایش دهید .
3. موها را در جایگاههای خودشان متصل کنید .
تنظیمات در حالت خیس و تغییر شکل تارهای مو :
اغلب مردم برای تغییر شکل و افزایش انحنا موهایشان آنها را در حالت خیس فرم
میدهند . اساس این پروسه برروی موهای خیس بواسطه شامپو کردن و یا
استایلرهای خیس ( مانند خیس کردن مو و سپس خشک کردن مجدد آن با دستگاههای
آرایشی ) میباشد . بهترین کار، شامپو کردن موها با سورفکتانت است که به
نفوذ آب بداخل تارهای مو کمک میکند . یکبار مو را خیس کرده سپس مجددا آنرا
در شکل مورد نظر بوسیله سشوار و یا بابیلیس و یا بیگودیهای گرم خشک
نمایید.
استالینگ گرم :
بابیلیس و اتوهای موج دهنده مو نیز حتی بر روی موی خشک بر همین اساس کار
میکنند .آب در پیوندهای نمکی و هیدروژنی در اثر حرارت ، پیوندهای جدیدی
تشکیل داده و شکل جدیدی به موها میدهد .
توجه به حملات رطوبت موجود در هوا :
آب موجود درهوا که بصورت رطوبت وجود دارد، قادر است به داخل تار مو نفوذ
کند و پیوندهای هیدروژنی آنرا بشکند . بدین ترتیب مو نرم و بی حالت میشود .
بهترین راه برای جلوگیری از حملات رطوبت هوا استفاده از اسپری مو پس از
استیل نهایی مو میباشد . پلیمرهای نگهدارنده مو اغلب نسبت به رطوبت هوا
مقاوم هستند و این دلیل آن است که چرا اسپریهای مو به تنهایی ضد آب هستند .
آب تنها زمانی اثر اسپری را ضعیف میکند که با شامپو مخلوط شود .
ایجاد اصطکاک میان موها :
افزایش موقتی اصطکاک میان مو به افزایش حجم مو و پرپشت نشان دادن آن کمک میکند .
Sidney Crosby از بازیکنان محبوب تیم ملی کانادا است.
در یکی از مسابقات، یک دختر تماشاگر پلاکاردی در دست داشت که از crosby درخواست میکند که با او ازدواج کند!!
| |||
| |||
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی
از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و
هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم
گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق
می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را
که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم
آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی
که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست،
اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی
بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان
چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم،
آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
تنها
مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی
(ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) به فاصله ی چهار روز از
هم قرار دارند یعنی ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) و ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) !
چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک، شکلات و …
در کشورمان باب شده است.
اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است،
فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند ...
تاریخچه پیدایش ولنتاین
در سده سوم میلادی که مطابق با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران است،
در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلاودیوس دوم (Claudius II).
کلودیوس عقیده داشت مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند.
از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم ممنوع میکند.
کلاودیوس به قدری بیرحم و فرمانش به اندازهای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.
(شایان
ذکر است که در آن هنگام هنوز امپراتوری روم، به آیین مسیحیت نگرویده بود و
این امر تقریباً ۴۰ سال پس از دوران کلاودیوس دوم یعنی در دوران کنستانتین
اول، موسوم به کنستانتین کبیر صورت گرفت).
اما کشیشی به نام ولنتاین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری میکرد.
هنگامی که کلاودیوس این امر را دریافت، ولنتاین را دستگیر و زندانی کرد.
کلاودیوس به منظور منصرف ساختن ولنتاین از باور خویش، به زندان و به استقبال وی شتافت و
او را مورد محبت فراوان قرار داد.
این در حالی بود که ولنتاین نیز به گونهای متقابل کوشید تا کلاودیوس را به آیین مسیحیت فراخواند؛
امری که موجبات خشم امپراتور روم را فراهم ساخت و حکم به اعدام وی داد.
هنگامی که ولنتاین در زندان به سر میبرد، یکی از زندانبانان دختری نابینا داشت که به زندان میآمد به تفصیل
با ولنتاین سخن میگفت و درست پیش از آن که ولنتاین به اعدام محکوم گردد، برای آن دختر نابینا کارتی فرستاد
که
بر روی آن نگاشته بود: "از طرف ولنتاین ِ تو" یا (From Your Valentine)
امضاء کردهاست، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به
وفور بر روی کارتهای ولنتاین مشاهده میشود.
توضیح اینکه مراسم روز ولنتاین در کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اروپایی و امریکای شمالی،
بعنوان روز عشق و دوستی همه ساله در ۱۴ فوریه برگزار میگردد.
تاریخچه سپندارمذگان
روز سپندارمذگان یکی از جشنهای ایرانی است که زرتشتیان آنرا در بیست و نهم بهمن ماه برگزار می کنند.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین میدانسته اند.
فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.
بعنوان مثال روز اول "روز اورمزد"، روز دوم، روز بهمن معنی "سلامت، اندیشه" که نخستین صفت خداوند است،
روز
سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز
چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز
پنجم "سپندار مذ" بوده است.
سپندار مذ لقب ملی زمین است.
یعنی گستراننده، مقدس، فروتن.
زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد.
زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد.
به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد،
جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت.
همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
آیینهای سپندارمذگان
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند.
در این روز مردان به همسران خود هدیه میدادند.
مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی مینشاندند و از آنها اطاعت میکردند و به آنان هدیه میدادند.
این
یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون
یاد این جشن تا مدتها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار میشد همواره این
آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد میگردید.
ملت ایران از جمله
ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به
مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده
اند.
این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است.
از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است.
نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند.
آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند.
مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند.
آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است.
این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است.
بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند.
همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.
"اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل" و "مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها" دو مقوله کاملا جداست.
با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد،
اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند!
گامهایی
این چنین، ما را در پاسداشت هویت ایران ۸۰۰۰ هزار ساله استوارتر خواهد
نمود که آئین هایی که با رسوم ما ایرانیان تطابق دارد را در اولویت قرار
دهیم تا اینکه ولنتاین، که ریشه در فرهنگ غربی دارد.
بیایید نخستین گام را برداریم و با خود آشتی کنیم تا شاید بتوانیم فرهنگ و زبان امروزمان را آنطور که شایسته است و درخور ایرانی بودنمان است بکار بندیم، آنگاه دوباره حرفی برای گفتن خواهیم داشت، چون بیگمان و همواره سزاوار جایگاهی والا هستیم!
پرنده ای که از نیزارهای خزانی گذشته است |
زیر باران بیا قدم بزنیم
حرف نشنیده ای به هم بزنیم
نو بگوییم و نو بیندیشیم
عادت کهنه را به هم بزنیم
و ز باران کمی بیاموزیم
که بباریم و حرف کم بزنیم
کم بباریم اگر، ولی همه جا
عالمی را به چهره نم بزنیم
سخن از عشق خود به خود زیباست
سخن های عاشقانه ای به هم بزنیم
قلم زندگی به دل است
زندگی را بیا رقم بزنیم
سالکم قطره ها در انتظار تواند
زیر باران بیا قدم بزنیم |
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....