دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

چوپان ! ! !

 

 

چوپان قصه ما دروغگو نبود،

 

 اوتنها بود،

 

وازفرط تنهایی فریاد گرگ سرمی داد . . .

 

افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد،

 

وهمه در پی گرگ بودند،

 

دراین میان فقط گرگ فهمیدکه چوپان تنهااست..؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
ایلیا پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 01:39 http://persianboy.blogsky.com/

به نام خدا

سلام

خیلی قشنگ بود فقط کاشکی مینوشتین
که اینو کی گفته...

چون اگر مال خودتون باشه خیلی جای تقدیر داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد