دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

گم شدم!

 

می ترسم ! 

 

هربار که کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم .  

آنقدر که در من هراس گرفتن دستی هست ، ترس از گم شدنم نیست ...

نظرات 1 + ارسال نظر
مسیحا چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 05:40

سلام خانم موسوی
ممنون از زحمات شما
هرچند زبان نمیتونه زحمات شما رو قدرداتی کنه اما
ممنون از بزرگواری شما
ملوس دختر مسیحا

سلام ملوس عزیزم.
وقتی که اومدم و دیدم یه کامنت تایید نشده دارم به محض اینکه بازش کردم واقعا انرژی مضاعف گرفتم.
البته همه ی نظرات دوستان پر از محبت و انرژی هست ولی ملوس واقعا غافلگیر و هیجان زده ام کرد.
ممنون از لطفت.
من هر کاری انجام میدم به عشق دختر قشنگی به اسم ملوسک که واقعا واسم لذت بخشه.
خیلی دوست دارم.
ممنون از ملوس و بابا مسیحا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد