دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

تکرار


نگاه هایت برایم تکرار مرگ است......

انکار ثانیه ها یی که سرمای بی اعتناییت بر قلبم چیره شده بود تمرین امید است

کاش بی تو بودن فقط یک وهم بود

صدای خنده هایت در گوش خیالم می پیچد

و وجودم سراسر خالی از تو می شود...

ولی باز با نگاه هایت بی تاب می شوم

وهنگامی که محو نگاهت هستم

تو را انکار میکنم...............

وجودت را......

احساست را ........

وتو دوباره با نگاهت نقشی بر وجودم میزنی....

تار وپود وجودم اقرار دوست داشتنت است

ولی تو باز میخندی ....

وهمه چیز دوباره تکرار میشود ..........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد