دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

به احترام دل باران باش






jq0yi4j6pvo8ps0zlyc.jpg

 

گفتی که به احترام دل باران باش 

باران شدم و به روی گل باریدم 

گفتی که ستاره شو دلی روشن کن 

من همچو گل ستاره ها تابیدم 

گفتی که برای باغ دل پیچک باش

بر یاسمن نگاه تو پیچیدم

 گفتی که برای لحظه ای دریا شو 

دریا شدم و ترا به ساحل دیدم 

گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش 

مجنون شدم و ز دوریت نالیدم 

گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز 

گل دادم و با ترنمت روییدم 

 گفتی که بیا و از وفایت بگذر 

از لهجه بی وفاییت رنجیدم 

 گفتم که بهانه ات برایم کافیست 

معنای لطیف عشق را فهمیدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد