دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

روزگار!

                 

 عجب روزگاریست...!!!

روزگاری که دورغ های دلنشین را راست می پنداریم و حقایق تلخ را کذب...

 

کجاست آن دانش و خرد انسان که همه جا دم از آن میزنند...؟؟؟

پرده های دروغ ، چهره ی خرد را پوشانیده اند...

و دانش در دریای جهالت غرق شده...

 

کدامین راه درست است؟؟؟

راه راست را بیاب در این گمراهیه بیابان...!!!

 

وجدان بر کدام چوبه ی دار آویزان است...؟؟؟

حقیقت به کدام دخمه پنهان است...؟؟؟

 

چشم ها را باید شست...

 

جایی برای دیدن نیست...

                                     اینجا تاریک است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد