فهمیدی چه می گویم
ندانستی چه می خواهم
گمان کردی چون از عشق می گویم
نیاز پیکرم را در تو می جویم ؟
تو فکر کردی
که عشق جز خواهش تن نیست
وجز این آرزو در باطن من نیست ؟
نفهمیدی ! نفهمیدی !
که این افکار در من نیست ...
و عشق آن واژه پاکی ست
برای من ...
که بی تو معنی تنهایی مطلق ...
برای دست های من ...
برای حرف های من ...
برای آنچه می گویم ...
نمیدانی !!! نمیدانی !!!
چه می گویم