دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

باران

 

           

 


***باز باران بی ترانه***گریه هایم عاشقانه***می خورد بر سقف قلبم***

 

***یاد ایام تو داشتن***می زند سیلی به صورت***باورت شاید نباشد***

 

***مرده است قلبم ز دستت***فکر آنکه با تو بودم***با تو بودم شاد بودم***

 

***توی دشت آن نگاهت***گم شدن در خاطراتت! 


نظرات 1 + ارسال نظر
دختر مسیحا ملوسک یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 04:49

سسسسسسسسسسلام شیدا
ممنون که امدی از من نگهداری میکنی
وگرنه بابایی که اصلا منو از یاد برده
خیلی خوشکلم کردی ممنون
ممممممممممممممممممممممممممنون

سلام عزیزم.
من فدات بشم بابایی همیشه کنارت هست. مهم حمایت باباییه که همراهته.
من هر کاری واست میکنم به پای کارای بابا نمیرسه.
دختر گلم، قشنگیت به دل مهربونته که حاصل تلاش باباییه .
قدر بابا مسیحا رو بدون. خیلی دوست داره. منم خیلی دوست دارما.
و واست آرزوی بهترنها رو دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد