دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

میترسم

می ترســـم ..!
29 آبان 89 - 01:07

طبقه بندی: سایر







می ترسم !

من از این همه خوشبختی

می ترسم

خورشید همیشه نمی تابد

من از این همه یکرنگی

می ترسم

اشکهایم را گرفته ای

از من

من از این همه لبخند

می ترسم

گاهی دروغکی بگو

که از من تو خسته ای

من از حضور همیشه ات

می ترسم 

مرا به کهکشان نگاهت

نشانده ای

من از این همه ستاره

می ترسم

تمام فاصله ها را

پل بسته دست تو

من از این همه رنگین کمان

می ترسم

روزی اگر تو نباشی

بگو به من از من

چه می ماند

من و آن همه هیچ 

می ترسم !

می ترسم !

نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره چهارشنبه 3 آذر 1389 ساعت 01:02 http://setare.blogfa.com

سلام زیبا و تاثیر گذار
اما کاش ژسرها بویی از وفا برده بودن
منو یاد نامردیهای دوستم انداخت منو
اما جالب بود

سلام به ستاره
مهم نیست که وفا داره کی نداره
شاید انتخاب اولت اشتباه بوده
در انتخاب بعدی احساسات رو دخیل نده
منطقی عمل کن به نتیجه میرسی
ارزوی موفقیت برای شما دوست بدبین نسبت به پسرا
پسر خوب هست بد هم هست
سعی کن دقت کنی گرگ بیشتر هست تا ........
چشمانت باز کن ساده نباش و احساساتی
این روزا از کلمه دوست داشتن به راحتی استفاده میشه
ممنون از شما
مسیحا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد