دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

بدرقه . . .

 

رفتنت را دیدم

تو به من خندیدی

آتش برق نگاهت دل من آتش زد


و مرا در پس یک بغض غریب در میان برهوتی تاریک

پشت یک خاطره ی سرد و تهی با دلی سنگ رهایم کردی

و تو بی آنکه نگاهی بکنی به دل خسته و آزرده ی من.

رفتنت را دیدم

تا به آنجا که نگاهم سو داشت

و تو در آخر این قصه ی تلخ محو شدی

باورم نیست که دیگر رفتی

اشک من بدرقه ی راهت باد . . .

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری دوم www.pichak.net کلیک کنید

نظرات 1 + ارسال نظر
نازی جمعه 14 آبان 1389 ساعت 04:29

جالب بود وبلاگ خوبی دارین و متنوع امیدوارم بهتر هم بشه
خوب زود زود اپ میشه
یکی روانشناس یکی نویسنده تقریبا سیاسی مذهبی و اقتصادی و داری بعد معنوی باید دید به کجا میرسه مسیحا جان خوشحالم دوباره اپ میکنی و پیوستن شیدا هم به بلگ اسکای تبریک میگم سری به ما بزن
منتظر اون کامنت های دیوانه کننده تو هستم با درک شخصیت که نه میشه قبول کرد و نه میشه رد کرد
دوستدار شما نازی

سسسسسسسسسسلام نازی
خوشحالم امدی کجایی؟یه مدت اصلا دیگه هیچ کجا نمیبینمت؟
تونستی یه سر به یاهو بزن و یه سری ایمیل وسات فرستادم ببین نتونستم اون که خواستی پیدا کنم و میتونه کمکت کنه
حرفهای من واسه تو یکی عجیب بود که نه قبول میکردی نه تایید
بازم نازی منتظرت هستم خدانگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد