دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

من تموم قصه هام قصه تــــــوست


بغلم کن عشق خوبم بذار حس کنم تنتو

از حرارتت بمیرم بگیرم عطر تنتو

واسه من آغوش گرمت تنها جای امن دنیاست

ساز آشنای قلبت خوشترین آهنگ دنیاست

منو که بغل بگیری گم میشم تو شهر رویا

بند میاد نفس تو سینم مثل مجنون پیش لیلا

به تو شفاف و برهنه دل سپردم بی محابا

بغلم کن تا نمیرم بی تو، تو دستای سرما

مثل دامن فرشته شب ما قدیس و پاکه

حتی ماه به حرمت ما، عاشقونه تر می تابه

بغلم کن عشق خوبم بذار آرامش بگیرم

سر بذارم روی شونت با نفسهات خو بگیرم

جز سرانگشتهای گرمت تن من عشقی ندیده

دست بکش رو گونه ی من ، منو خواب کن تا سپیده


    من تموم قصه هام قصه ی توست

    من تموم قصه هام قصه تــــــوست


    اگه غمگینه اون از غصه تــــــوست


    یه دفعه مثل یه گل رفتی تو دست خزون


    سیل بارون و تگرگ میـومد از آسـمون


    بردمت تــو گلخونه که نریزه روی سرت


    تا یه وقت خیس نشه بشکنه بال و پرت


    نشکنی زیر تگرگ , نریزه از تو یه برگ


    من تموم قصه هام قصه تــــــوست


    اگه غمگینه اون از غصه تــــــوست


    یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش میشدی


    اگه پروانه نبود تــــو فراموش میشدی


    آره پـروانـه شـدم کـه پرام سوخته شده


    که آتیش دل تــو به دلــم دوخته شده


    که بسوزه پر و بالم که راحت بشه خیالم


    دارم از تو مینویسم تو که غم داره نگاهت


    اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برایت


    انقده میگم تا خسته شم , با عشق تو شکسته شم




    نظرات 1 + ارسال نظر
    زهرا شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 05:38

    سلام خیلی خوب بود خوشم امد

    ممنون شما لطف دارین دوباره بیاین

    برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
    ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد