دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

جبران خلیل جبران

 

به یکدیگر مهر بورزید‌‌ اما از مهر بند مسازید: بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روحهای شما.

منبع: کتاب پیامبر ص ۴۳



 

خداوند برای حقیقت دروازه های بسیاری تعبیه کرده است تا به هر مومنی که بر آن ها می کوبد خوش آمد بگوید.

کتاب: عاشقانه ها (گزیده آثار جبران خلیل جبران)



.....

و هنگامی که سیبی را با دندان می شکافی در دل با او بگو: «تخم های تو در تن من خواهند زیست، و شکوفه های فردای تو  در دل من خواهند شکفت، و عطر تو نفس من خواهد بود، و ما با هم در همه فصلها شادی خواهیم کرد».

 



 

هنگامی که عشق فرا می خواندتان

از پی اش بروید

گر چه راهش سخت و ناهموار باشد

هنگامی که بالهای عشق در بر می گیردتان

خود را در آن بالها رها کنید

گر چه در لابه لای پرهایش تیغ باشد

و زخمی تان کند

و هنگامی که با شما سخن می گوید

باورش کنید

گر چه طنین کلامش

رویاهایتان را بر هم زند

 


 

عشق ژرفای راستین خود را نمی شناسد مگرآنکه لحظه ی جدایی فرا رسد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد