دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

ادمک بخند

آدمک آخر دنیاست بخند...


 
این شعر بزرگترین تحول تو زندگی من ایجاد کرد 

 آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
آن خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاست بخند...

 

 

 

................. 

 


دیدی یه وقتایی دلت پره  ، همه وجودت بغضه اما گریه ات نمی گیره که سبک شی! من امروز همه وجودم بغضه!  با همه وجود دلم گریه میخواد اما اشکام مثل همیشه سرازیر نمیشن که راحتم کنن…  تو گلوم یه دنیا فریاده!

 

 

ساعت 8 صبح بود که زنگ زدی ، صداتو که شنیدم میدونستم یه چیزی شده…. مثل همیشه گفتی و خندیدی و چرت و پرت گفتی …. هی خواستم بپرسم این حزن صدات مال چیه …….. وسط خنده هات دلم نیومد…. تا از حالش پرسیدم .. گفتم چطوره؟

گفتی : ………….

گفتم  چرا جواب نمیدی

آه کشیدی

گفتم : تو که منو کشتی لا مصب خوب بگو چی شده

گفتی خرابه خراب تر از خراب …… بریده ،خودشو باخته

گفتم چرا؟ مگه نگفتی بهتر شده

گفتی راستش موضوع فقط اون درد همیشگی نیست ……. امید یادته؟

گفتم مگه میشه یادم نباشه

گفتی درد تازش درد امید

خشک شدم………. صدا از گلوم در نمی اومد …..  همه وجودم فریاد بود….. دلم میخواست داد بزنم بگم خداااااااااااااااا انصافت کو؟؟……….. نمیشد……..

گفتم حالا مطمئنین

گفتی چی بگم والله …… بعد بغضت ترکید…… های های اشک ریختی و گفتی چقدر تنهایی ، چقدر خسته ای گفتی و گفتی و گفتی  و من سکوت شده بودم که سکوت سرشار از ناگفته ها بود

 

گیج شده بودم ، دیگه صداتو نمیشنیدم ، با همه وجود جلوی لرزش صدامو گرفته بودم ، بغضمو قورت میدادم و دلداریت میدادم با همون حرفای تکراری و همیشگی همونایی که میدونم خوب میدونی ……. ولی باید میگفتم ……….. دلم آشوب بود خراب تر از تو شده بودم ولی حق نداشتم نشون بدم که خرابم ولی باید خوبیهای دنیا رو یادت می آوردم ، باید حکمتای خدارو گوشزد میکردم ، باید میگفتم که حتما مصلحت اینه ، باید یادت مینداختم که خدا بنده های خوبشو بیشتر امتحان میکنه …………

گفتی : از کجا شروع شد؟ چرا؟ چطوری و کدوم باد خزون به ریشه بهار زندگیم زد؟  چرا هر روز یه درد تازه؟ چرا زندگی قشنگم اینجوری شد؟ و من جوابی نداشتم

گفتم خدا دوست داره ، داره نوازشت میکنه  اما حتی تو اون لحظه خودمم نمیدونستم چرا

شاکی بودی منم شاکی بودم اما باید این بغضو میخوردم و همه اون حرفایی که هم تو میدونی و هم من بهت میزدم تا آروم شی… در اصل باید اونجا میبودم و بغلت میکردم و اشکاتو با دستام پاک میکردم .. اما نیستم اما نبودم…

 

گفتی خیلی تنهایین ….. گفتم پاشین بیاین….. گفتی دیگه با این وضع اصلا راضی نیست . میگه من که مردنیم بزار تو مملکت خودم بمیرم………. تو بعد من پسرمونو بردار و برو……… اشک ریختی و گفتی

و من دلم خواست با همه وجود دلم خواست کنارت باشم عزیزترینم اما چه کنم با حصار های روزگار… چه کنم که دلم پر میشکه به سمتت و با همه وجود کنارت بودن رو میخوام .. میخوام باشم و در آغوش بکشمت و بگم همیشه کنارتم اما نمیشه و این بغضمو بیشتر میکنه

از هر کی و هر چی باعث این دوری و این حصاره دلم میگیره … همه وجودم فریاد میشه اما تو گلو حبسش میکنم

قطع میکنی…… منگم …….. میرم سر جلسه ام … تو این دنیا نیستم… جوابی برای اون همه چرای تو ندارم.  خرابم .. تو جلسه نیستم انگار همه اینو میفهمن…… زود در میرم از جمع …. میام خونه بلکه این بغض بترکه …. اما انگار نمیشه……….

 

 

زنگ میزنم به امید ، ازش میخوام باهاتون تماس بگیره شاید بتونه کمی آرامش بده با حرفاش… به هم میریزه بد تر از من ……. شاکی میشه …. اونم مثل من قاط میزنه !  هر دو موندیم که چرا

 

 

نفسم به زور بالا میاد …….. همه وجودم بغضه ……… اشکامو که جلوشو گرفته بودم سرازیر نمیشن ……. تا کمی سبک شم… از همه گله دارم … از خدا دلگیر و شاکیم

.

چرا تو ؟ چرا اون؟ چرا همه میگن خدا آدمای خوبو بیشتر عذاب میده ؟ چرا خدا نمیتونه عکسشو ثابت کنه یه بار……… یه بهترین دوست ، یه بهترین همسر ،یه بهترین پدر ، بهترین پسر ، بهترین برادر ….. یه انسان والا، یه آدم واقعی یه بهترین ……… چرا باید این همه درد بکشه ، چرا باید هر روز یه بلایی نازل شه براش ، چرا ؟ چرا؟ چرا؟؟؟   جوابی براش ندارم ……

 

هیچی آرومم نمیکنه ، هیچی این بغضو رها نمیکنه … حتی صحبت با دوستام… میرم بیرون   کمی قدم میزنم …….. اما انگار هیچی آرومم نمیکنه…….

 

کاش این بعض بترکه ، کاش این فریاد بیرون بیاد ……….. کاش بتونم کمی سبک شم تا فردا وقتی بهت زنگ میزنم صدام نلرزه ، تا بتونم مثل کوه پشتت باشم ……. تا کمی آرومت کنم

 

 

 

شاکیم با همه وجود شاکیم …  اما خوب مصلحتتو شکر !

 

 

خداوندا به فریاد دلم رس ..کس بی کس تویی من مانده بی کس

 

 

 

 

 

 

 

پ. ن : خدایا صبر بده و قوی ترم کن تا بتونم مفید باشم و غم از دل دیگران بردارم

 

پ. ن : تو رو خدا هرکی هستید و هر جای این دنیای بزرگ اگه گزارتون به هر دلیل اینجا افتاد واسه سلامتی سایه و پناه یه خونواده دعا کنین !شاید معجزه ای شد! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد