دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

چرا؟

سلام

یه سوال؟ چرا وقتی تنهاییم حس میکنیم از همه دنیا دور شدیم حس میکنیم خیلی کمتر از بقیه هستیم حس میکنیم چیزی از وجود ما کمتر از بقیه هست میشینیم باخدا صحبت میکنیم خدایا نیاز به یه دوست خوب داریم خدا هم که میبینه تنهایی یه دوست خوب بهمون میده اما وقتی به ارزوی یه مدت قبل میرسیم همه چی یادمون میره و دنبال بهانه میگردیم با ایرادهای بیجا سعی بر ناراحت کردنش میکنیم همه چی یادمون میره تنها بودیم از همه دور بودیم چیزی از بقیه کم داشتیم وقتی هم میره دنبال خاطراتش میگردیم باید کدوم رو باور کرد؟ آیا میشه باور کرد ما آدم ها روزی همدیگرو واسه رفع نیاز نخوایم؟چی میشه یکم هم تلاش کنیم نیاز رفیق مون رو تامین کنیم چرا همیشه خودمون در راس باشیم چرا همیشه سعی بر بدست اوردن نیاز های خودمون هستیم چرا به اعتقادات همدیگر احترام نذاریم چرا یاد نگیریم باهم زندگی کنیم چرا ما در نبود هم به این نتیجه میرسیم که خیلی دوسش داشتیم چرا وقتی پلی شکست یادمون میاد باید به عقب برگردیم و از اول زندگی کنیم در صورتی میدونیم گذشته دیگه بر نمیگرده و باید فراموش کنیم و یا از ترس اینده لذت های امروزمون رو میگیریم در صورتی که میدونیم لذت امروز مال فردا نیست تنها چیزی که میمونه تلخ از دست دادن لذت دیروز یه جورهایی تو گذشته و آینده داریم گذر میکنیم که هیچ کدوم نمیتونه تاثیر داشته باشه تو مسائل روزمره ما روزی ما بتونیم فقط واسه امروز زندگی کنیم میتونیم موفق باشیم گذشته رو فراموش کنیم آینده رو دفن

                                                                 مسیحا roxx_maxx77

درک شخصی و میتونه کاملا اشتباه باشه

         جدی بگیرید سخت نگیرید

نظرات 3 + ارسال نظر
مهیار جمعه 30 مرداد 1388 ساعت 14:12 http://kimiagar.blogsky.com

سلام
در طوفانهای زندگی
با خدا بودن
بهتر از ناخدا بودنه
*من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا*
یعنی*هرکس دلش میخواد عزیز باشه
باید بدونه که تمام عزتها مال خداست*
یعنی از راه غیر خدا به هیچ چیز نمیشه رسید

ممنون مهیار جون خیلی استفاده کردم از صحبت هاتون مرسی از شما که نظر دادین

sanaz جمعه 30 مرداد 1388 ساعت 14:21 http://alone111.blogsky.com

سلام
به نظر من سوالت بی جوابه چون این حالت برای همه ی ما آدما پیش می یاد و کسی به دلیلش تو موقع تنهایی فکر نمی کنه

سلام
جوابی بی سوال نمیمونه اخه هرجا جواب قانع کننده وجود نداشته باشه با کلماتی چون تقدیر سرنوشت قسمت عشق واسش جوابی پیدا میکنن که هیچ ربطی به موضوع نداره خوب در مورد تنهایی فرق کرد چون تو تنهایی بهش فکر میکنیم اما تو باهم بودن نه واسه همین دوستی ها بی دوام هست

sanaz جمعه 30 مرداد 1388 ساعت 16:31 http://alone111.blogsky.com

سلام مرسی که اومدی سایت و عاقید تو هم جاله
من به عشق اعتقاد دارم چون عاشق شدم و دیدم دنیای عشق چیه البته من یکم به افسانه بودن عشق معتقدم چون این دنیا خیلی خیلی شیرینه حتی تلخیاشم شیرین اند


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد