دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

خاطرات

 

 

http://www.dtools.ir/ppicads/1291463791.jpg 

 

آره باید تموم میشد ولی دلتنگ دلتنگم

دارم با خاطرات تو با رویای تو میجنگم

یه آن چشمامو می بندم تو دستای منه دستات

نمیدونی چقد سخته فراموش کردن چشمات

میترسم طاقتم کم شه نتونم سر کنم بی تو

چقد سخته که دنیا رو باید باور کنم بی تو

بازم چشمامو میبندم صدای خنده های تو

هـمه جا غرق آرامش هـمه جا رد پای تو

دارم وسوسه میشم باز واسه دوباره دل بستن

ولی نه آخر قصه است نمونده راه برگشتن

میترسم طاقتم کم شه نتونم سر کنم بی تو

چقد سخته که دنیا رو باید باور کنم بی تو

بازم چشمامو میبندم صدای خنده های تو

همه جا غرق آرامش همه جا رد پای تو

به گوشت میرسه روزی که بعد از تو چی شد حالم

چه جوری گریه میکردم که از تو دست بردارم

نشد گریه کنم پیشت نخواستم بد شه رفتارم

نمیخواستم بفهمی تو که من طاقت نمیارم

دلم واسه خودم می سوخت برای قلب درگیرم

یه روز تو خنده هات گفتی تو می مونی و من میرم

سرم رو گرم می کردم که از یادم بره این غـــم

ولی بازم شبا تا صبح تو رو تو خواب می دیدم

نیمدونستی اینا رو چرا باید می فهمیدی

منو دیدی ولی یک بار ازم چیزی نپرسیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد