دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

کوچه ی دل

                    


کوچه های دل من، باز خلوت شده است

قبل از اینکه برسم، دوستی را بردند

یک نفر گفت به من

باز دیر آمده ای، دوست قسمت شده است.

با توام،با تو، خدا

یک دل قلابی، یک دل خیلی بد،

چقدر می ارزد؟

من که هرجا رفتم،جار زدم:

شده این قلب حراج، بدوید

یک دل مجانی، قیمتش یک لبخند

به همین ارزانی.

نظرات 2 + ارسال نظر
ربیا سه‌شنبه 19 بهمن 1389 ساعت 02:41 http://www.rebia.blogsky.com

به نام سلام

سلام روستم. نمیذونم مطالب خوذتن یا گلچینن ولی هرچی که هست اون هسی رو که ذوست ذاشتم تو این محیطی که ذاری بهم ذست ذاذ. ممنونم از طبع لطیفت.

همیشه خوب باشی...

تا سلام... والسلام

ممنون از شما

بندانگشتی سه‌شنبه 19 بهمن 1389 ساعت 22:16 http://www.googooligirl.blogsky.com

آپم.نظر یادت نره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد