دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

نمیره قصه عشقت زیادم .

سلام ای نازنینم ، باز نامه میدم . نمیره قصه عشقت زیادم .

نشستی پای حرفای دل من ، نرنجیدی تو از امروز و فردا 

نترسیدی که من این سوی دنیام ؟!

منو شرمنده کردی با محبت ، که دیدار تو شد اسمش زیارت .

خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم ، به فکرتم ، به یادتم ، زنده به انتظارتم .

اون جورا که تو فکرمی ، حس می کنم به یادتم ، حس می کنم کنارتم .

اون ور دنیا که باشی خودم میام میارمت .

غصه تنهایی نخور ، تنها مگه میزارمت !

ببین که چی به روز این زندگیت اوردی ؟!!

از وقتی دل سپردی ، یادمه غصه خوردی ، تو با خودت عزیزم .

ببین چه ها کردی !! خودت رو فدای این عشق چه بی ریا کردی .

تو که رفتی پریشون شد خیالم ، همه گفتن که من دیوونه حالم .

نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست ، که هر چه باشد اما بی وفا نیست . 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد