دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

ویلیام شکیپیر

- گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند، بر آن ها که می هراسند بسیار تند، بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی، و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما، بر آن ها که عشق می ورزند، زمان را آغاز و پایانی نیست. - عشق، در واقع عذاب است، ولی محروم بودن از عشق مرگ است. - هم چون قطره های باران ، خونسردی را بر گرما و شعله های بدخلقیت بیافشان. - شکیبایی عملی مستانه است و بی تابی سگی را می ماند که دیوانه است. - آرزویی بزرگ برای بهشتی کوچک : خداوند به ما صبر اعطا می فرماید. - اگر از بهار لذت نبرید ، دچار خزان خواهید شد. - چه بینوایند آنان که بردبار نیستند. - ترس یعنی نیستی. - خسته ام، خسته از روز های تکراری که بی صدا می آیند و می روند، بدون لحظه ای درنگ! خسته ام، خسته از شالیزار هایی که دیگر بوی مهربانی نمی دهند. از ماهی هایی که به تنگ کوچکشان دلبسته اند. خسته ام، خسته از نسیمی که بوی دلتنگی می دهد. خسته ام ... - می دانیم که چیستیم ، اما نمی دانیم که چه می شویم . - دیوانه خود را عاقل می پندارد و عاقل هم می داند که دیوانه ای بیش نیست. - عصاره ی تمام مهربانی ها را گرفته اند و از آن مادر ساختند. - یک لبخند می تواند جراحت اخمی را التیام بخشد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد