دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

عشق در حیطه ی فهمیدن ما نیست‏، بیا برگردیم

عشق در حیطه ی فهمیدن ما نیست‏، بیا برگردیم

آسمان پاسخ پرسیدن ما نیست‏ ، بیا برگردیم

گریه هامان چقدر تلخ، ببین ! رنگ ترحّم دارد

تا زمین دشمن خندیدن ما نیست‏، بیا برگردیم

باغ از فطرت این جاده پر از بوی شکفتنها، حیف

شمّه ای مهلتِ بوییدن ما نیست، بیا برگردیم

بال سنگین سفر میشکند وای ملال انگیز است

هیچ کس منتظر دیدن ما نیست، بیا برگردیم

مثل گنجیم گرانسنگ کمی وسوسه آمیز ولی

دزد هم  مایل دزدیدن ما نیست ، بیا برگردیم

خودمانیم ببین! ما دلمان را به دو قسمت کردیم

عشق در حیطه ی فهمیدن ما نیست؟! بیا برگردیم.

مانده ام در شب این جاده کمک میخواهم

کوله از شانه ام افتاده کمک میخواهم

روزگاریست که آن سوی دعایم خالیست

محض  روی گل  سجاده کمک میخواهم

چشم پروانه قلبم به گل روی شماست

آی ای مردم آزاده کمک میخواهم

دست کوتاه مرا از دهن موج بگیر

هم نفس سینه به دریا ده کمک میخواهم

عاشقی معترفم جرم بزرگیست ولی

اتفاقیست که افتاده کمک میخواهم