دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

عشق یا دوست داشتن؟

عشق وجود داره؟
بعضی وقتا ما آدم ها از چیزی یا کسی ضربه ای بخوریم دیگه از همه بدمون میاد وقتی از جنس مخالف زخم بخوریم دیگه همه به یه چشم نگاه میکنیم و از همه بدمون میاد اما وقتی به گذشته بر میگردم درسته من زخم روزگار اتشی تو دلم انداخته اما میبینم این رابطه هست که مشکل داره نه اونی که به من ضربه زد الان به جایی رسیدم که عشق رو کلمه ای واسه بازی کردن با احساسات همدیگر میبینیم مثلا خود من به اونی که خیانت کردم نمیبینم اما اونایی که دودره کردن منو همیشه تو ذهنم هستن خوب مدیون اونایی هستم که منو با درد تلخ جدایی آشنا کردن تا بدونم این درد سنگین هست و هر ادمی تحمل کشیدن این بار سنگین رو نداره و شاید باعث بشم با این کارم مسیر زندگی شخصی رو با هوس خودم و حس تنوع طلبی خودم عوض کنم چه بسا انسان هایی که از روی درد و ناراحتی های زیاد با انزوا و تنهایی رفتن و چه انسان هایی که از روی یاس و انزوا به مواد روی اوردن و چه انسان هایی که از روی مواد به ناکجا اباد رسیدن و بعضی ها که قربانی این بیماری خطرناک شدن بله ما ادم ها برای توجیح و بهانه که کار خودمون رو یک شوخی بچه گانه تلقی کنیم ضعف قربانیان تنهایی رو بهانه کردیم خدایا به من کمک کن با حس پشیرفت و آخر زید بازی بودن و اینکه من این تعداد دوست جنس مخالف دارم آدمی رو به گوشه گیری و یاس نفرستم .خدیا یا معنی عشق رو از هوس به من بیاموز یا اینکه این عشق مجازی رو از من بگیر خدایا آیا عشق رو تو افریدی یا اینکه بازی دست بشر است؟خدایا اگر عشق رو آفریدی که انسان خاکی از عشق به تو نزدیک تر بشه پس چرا اجازه دادی با این کلمه به ظاهر مقدس انسان هایی رو به کام مرگ بفرستیم
خدایا عشق شده نقابی برای جذ اب نشون دادن چهره زشتی که پشت نقاب داریم خدایا من حس میکنم اخرین درجه ابراز علاقه همون کلمه شیرین دوست داشتن هست کلمه ای که از بس به زبون اوردن و تکراری شد دیگه کسی به معنای سنگین این کلمه دقت نمیکنه و جایگزین این کلمه دوست داشتن کلمه ای به نام عشق اوردن عشق های امروزی یه شب دوام دارن و فردا یادشون میره امادوست داشتن به مرور میاد اما موندگاره چه ادم هایی بودن که دوستشون داشتیم با رفتنشون مارو تنها گذاشتن اما یادشون تو دلمون موندگاره وقتی اسم دوست داشتن میاد یادمون به کسانی ناخداگاه میفته و خاطراتی برای ما زنده میکنه اما کلمه عشق منو یاد غم انگیز ترین لحظات میندازه که خیلی مفت و مجانی از دست دادیم عکس هایی که غم از تصویر سرازیر میشه رو عکس هایی عاشقانه ترانه هایی غم انگیز ادمی که تنها نشسته اما دوست داشتن ادم رو به نیروی برتر ما میروسنه .عشق سرازیر میشه از ارزو اما دوست داشتن انگیزه از اراده کردن (انسان های ضعیف ارزو میکنن ادم های بزرگ اراده)
حس میکردم عاشق یک نفر شدم 90 روز امدم برم بهش بگم اما نتونستم حس میکردم لال شدم حس میکردم توانایی جلو رفتن رو ندارم اما روزی که حس کردم دوستش دارم رفتم و پیشنهادم رو بهش دادم جالب اینجا بود که وقتی بهش گفتم خیلی ریلکس بهم گفت منو دوست نداره و عاشق کسی هست که توانایی ابرازش رو نداره جالب شد بهش گفتم دوسش داشته باش تا بتونی بهش برسی چون دوست داشتن حقیقت هست اما عشق مجازی هست منو مسخره کرد درک نکرد تمام تلاشم کردم و دستش رو تو دست کسی گذاشتم که حس میکرد عاشقش هست مدتی گذشت یه سری مسائل باعث جدایشون میشد نقش من نقش فردین امروزی و پتروس سابق بود فقط میخواستم ناراحتی اینو نبینم خوب وقتی عشق یه طرفه باشه جدایی میاد که امد منم نتونستم کاری بکنم دوستش دارم تا ابد اما دیگه واسم سخت بود دیدنش اما سرنوشت بازی خودش رو میکنه نمی پرسه تو چی رو دوست داری چیو دوست نداری انو دیدم سخت بود واسم ناراحتیش با بغضی که داشت و منو هم مقصر میدونست پرسید گفت چرا همچین کاری باهاش کردم چرا باعث همچین ناراحتی واسش شدم؟ دوست نداشتم بیشتر ناراحتش کنم و بگم من مقصر نبودم با ناراحتی بیشتر از ناراحتی اون بهش گفتم شبی که بهش گفتم دوسش دارم یادشه؟ گفت خوب کاملا اون شب که واسه من بدترین شب زندگیم بود رو با بی اهمیتی رد کرد و حتی درک نکرد که با نه گفتنش چی به سرم اورد خیلی سنگین تموم شد این خوب گفتنش کسی که طمع تلخ نه رو چشیده بود نتونست بفهمه چی به سر من امده بگذریم گفتم اون شب شب به یاد موندنی شبهای تلخ زندگی من بود و همون شب واست دعا کردم همچین روزی نبینی پس خودم تلاش کردم که نبینی خواستم بهت خوش بگذره و با دیدنش حس خوبی داشته باشی که دنیا رو صاحب شدی فقط چون دوست داشتم همچین کاری کردم که مثل من اذیت نشی خودت گفته بودی اگر بهش برسی دیگه چیزی از خدا نمیخوای منم خواستم خنده رو ببینمت و از شادی تو من هم شاد بشم هرچند وقتی باهم میدیم شما رو دنیا رو سرم خراب میشد گفتم و رفتم یکماه بعد تلفنی زد گفت لعنت به عشق لعنت به دوست داشتن و حالا میخواد با من دوست بشه و رابطه بگیره و میخواست اشتباهی رو کرده با اشتباه جبران کنه و من چون خیلی دوسش داشتم بهش نه گفتم و دیگه بعد از فقط یه اس مس به من داد که گفته بود امید وار هست تو زندگیم خوشی نبینم فهمیدم که اشتباه نکردم چون من بعد از اون نوشتم از خدا میخوام غم هاش رو به من بده و شادی های من به اون بعضی وقتا بی دلیل دلم میگیره حس میکنم شاید خدا میخواد بهم بگه بابا تو تحمل غم های خودتو نداری پس این یه ذره از ناراحتی ها رو که بهت میدم بدون که هرکس با غم های و شادی های خودش زندگی میکنه و زنده هست اما خوشحالم که این درک رسیدم که اگر کسی کسی رو دوست داشته باشه هرگز از خدا واسش ارزوی غم و ناراحتی نمیکنه .اگر منو واسه خودم میخواست و دوستم داشت همه جوری باهاش میموندم اما از روی احساسات عمل کرد بازم معنی دوست داشتن رو نفهمید 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد