دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

شعر های هما

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت.

این چه جهانیست؟!
این چه بهشتیست؟!
این چه جهانیست که نوشیدن می نارواست؟!
این چه جهانیست؟
این چه بهشتیست , در آن خوردن گندم خطاست؟!
این چه بهشتیست؟
آی رفیق این ره انصاف نیست
آی رفیق این ره انصاف نیست
این جفاست.
راست بگو راست بگو راست
فردوس برینت کجاست؟
راست بگو راست بگو راست
فردوس برینت کجاست؟

راستی آنجا هم
راستی آنجا هم
هرکس و ناکس خداست؟
راست بگو راست بگو راست
فردوس برینت کجاست؟

بر همه گویند که هشیار باش
بر همه گویند که هشیار باش
بر در فردوس نشیند کسی
تا که به درگاه قیامت رسی
از تو بپرسند که در راه عشق
پیرو زرتشت بدی یا مسییح؟
پیرو زرتشت بدی یا مسییح؟
دوزخ ما چشم به راه شماست
دوزخ ما چشم به راه شماست
راست بگو راست بگو راست
آنجا نیز
باز همین ماجراست؟!؟!
راست بگو راست بگو راست
فردوس برینت کجاست؟!

این همه تکرار مکن می هماست
کفر مگو شکوه مکن بر خدات
پای از این در که که نهادی برون
در قل و زنجیر برندت بهشت


وای به حالت هما ی
وای به حالت
وای به حالت هما ی
وای به حالت
این سر سنگین تو از تن جداست.

نه ,,نه,, نه
توبه کنم باز,
حق با شماست

نه ,,نه,, نه
توبه کنم باز,
حق با شماست









به گرد کعبه می گردی پریشان
که وی خود را در آن جا کرده پنهان
به گرد کعبه میگردی پریشان
که وی خود را در آن جا کرده پنهان
اگر در کعبه میگردد نمایان
اگر در کعبه میگردد نمایان
پس بگرد تا بگردیم
بگرد تا بگردیم .
در اینجا باده مینوشی
در آنجا خرقه میپوشی
چرا بیهوده میکوشی
در اینجا مردم آزاری
در آنجا از گنه عاری
نمیدانم چه پنداری !
در اینجا همدم و همسایه ات در رنج و بیماری
تو آنجا در پی یاری !
چه پنداری ؟
کجا وی از تو می خواهد چنین کاری ؟!
چه پیغامی که جز با یک زبان نمیداند ؟!
چه پیغامی؟
چه سلطانی که جز در خانه اش خفتن نمیداند ؟!
چه سلطانی؟
چه دیداری ؟ چه دیداری ؟
که جز دینارو درهم از شما سفتن نمیداند ؟!
چه دیداری؟ چه دیداری؟
به دنبال چه میگردی؟ که حیرانی! که حیرانی!
خرد گم کرده ای , شاید نمیدانی .
همای از جان خود سیری , که خاموشی نمیگیری ؟
لبت را چون لبان فرخی دوزند
تورا در آتش اندیشه ات سوزند
هزاران فتنه انگیزند
تورا بر سر در میخانه آویزند .










ای مفتی شهر
ای مفتی شهر
از تو بیدار تریم
با این همه مستی ز تو هشیار تریم
تو خون کسان نوشی و
ما خون رضان
انصاف بده
انصاف بده
کدام خونخوارتریم؟
گویند که دوزخی بود
عاشق و مست
گویند که دوزخی بود
عاشق و مست
گویند کسان بهشت با حور خوش است
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوشست
من میگویم که آب انگور خوشست
این نقد بگیرو دست از آن نسیه بدار
خوردن ز می و شنیدن از حور خوش است
این می چه حرامیست ؟
این می چه حرامیست ؟
که عالم همه زان میجوشند
یکدسه , به نابودی نامش کوشند
آنان که بر عاشقان حرامش کردند
خود خلوت از آن پیاله ها مینوشند
آن عاشق و دیوانه کی خمار, مستی را ساخت؟
معشوق و شراب و می پرستی را ساخت؟
بی شک قدهی شراب نوشید و از آن سرمست شدی جهان هستی را ساخت.
گویند که دوزخی بود ,
عاشق و مست.


« خانه به دوش »

مــا را که به جز توبه شکستن هنری نیست
بــا زاهــد بی مایـــه نشستن ثمـری نیست
برخیـــز جز این چاره نداری که در این جـــــــا
جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست
مـا خانه به دوشیـــــم مـا بـــــاده فروشیـــــم
جـــز بـــــــــاده ننوشیـــــم، ننوشیـــــم، ننوشیـــــم
ما حلقه به گوش، حلقه به گوش، حلقه به گوشیم

در کلبـــه مــا سفره ارباب و فقیرانــــه جــــدا نیست
در حلقه ما جنگ و نزاعی به سر شاه و گدا نیست
ما مطرب عشقیم
در کعبه ما جنگ رسیدن به خدا نیست

ای زاهـــد دیوانـــه وا کن در میخانـــه
می زن دو سه پیمانه که ناخورده می و رفته ز هوشیم
باده بده، باده بده، باده بنوشیم

آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید
آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ ازین باده بنوشم برخاک من از ساقه انگور بکارید
آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
هرقدر که درخاک ننوشیدم ازین باده صافی بنشینم با دوزخیان کنم تلافی
__________________
آن دم که مرا می زده بر خاک سپارید
زیر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ ازین باده بنوشم
برخاک من از ساقه انگور بکارید
آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات
یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
هرقدر که درخاک ننوشیدم ازین باده صافی
بنشینم با دوزخیان کنم تلافی
نظرات 1 + ارسال نظر
roya پنج‌شنبه 15 بهمن 1388 ساعت 01:07

salam masiha sherat kheili ghashang bud dg har shab miam sar mizanam bebinam chize jadidi gozashti ya na rasti in taghire webet kheili ghashang bud movafagh bashi....

سلام رویا
ممنون از اینکه سر زدی شما لطف دارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد