-
گفتمش دل می خری؟! پرسید چند؟!
شنبه 1 خرداد 1389 00:51
گفتمش دل می خری؟! پرسید چند؟! گفتمش دل مال تو تنها بخند خنده کرد و دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل زدستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود...
-
ویلیام شکیپیر
شنبه 1 خرداد 1389 00:45
- گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند، بر آن ها که می هراسند بسیار تند، بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی، و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما، بر آن ها که عشق می ورزند، زمان را آغاز و پایانی نیست. - عشق، در واقع عذاب است، ولی محروم بودن از عشق مرگ است. - هم چون قطره های...
-
بیا و بی بهانه در , خیال ما قدم بزن
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 02:08
طبقه بندی: سایر اگر ز خاطرات ما , شبی عبور می کنی خیال قصه می کنی , مرا مرور می کنی اگر که از شکستنم , غریو می شوی اگر رها شدی و از جداشدن , سرور می کنی اگر که مرده قلب من , اگر که شاد لحظه ات اگر به قدر لحظه ای , به خود غرور می کنی اگر سیاه شد شبم , اگر که بی ستاره ام اگر که روشن آسمان خود , به نور می کنی به نور ماه...
-
عشق سرانجامی تلخ دارد
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 02:06
عشق پایان خوشی نیست برای من و تو کاش نزدیک شود فاصله های من و تو باز هم نام تو فریاد شده بر لب من کی به هم می رسد اینبار صدای من و تو؟! تو نپرس از من و من از تو نخواهم پرسید بی جواب است از این لحظه چرای من و تو بعد عمری دلمان خواست که با هم باشیم شاید اینبار نمی خواست خدای من و تو... همه گفتند تو لیلایی و من مجنونُ...
-
غم انگیز
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 02:00
طبقه بندی: غم انگیز چیزی به پوسیدن ندارم به زرتشت میگویم کاش بودی و تعمیدم میدادی -مرد جاودانی رویا هام- و باز میکردی چشمهایم را دیگر آرام نمیگیرم وقتی به گذشته آیینه مینگرم که میترسم از ناگزیرها میترسم از روزی که چشمی برای آیینه نباشد یا باشد و نخواهم یا نباید ببینم من که میخواستم شهرزاد تمام نا گفته ها باشم چنان لال...
-
غمگین
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 01:56
از خواب نمیپره کسی وقتی که برگا میریزن 28 اردیبهشت 89 - 21:08 طبقه بندی: سایر بخواب گل شکستنی که شب داره سر میرسه مهلت عاشقی هامون داره به اخر میرسه نگاه نکن به آسمون خورشید خانوم رفته دیگه اینجا کسی از قدیما قصه و شعری نمیگه بخواب قشنگ و موندنی که دنیا دیدن نداره گلای خشک کاغذی که دیگه چیدن نداره ضریح عشقمون دیگه...
-
ز حال من چه می پرسی ، توای غافل ز غمگینان
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 01:55
ز حال من چه می پرسی ، توای غافل ز غمگینان 28 اردیبهشت 89 - 11:32 طبقه بندی: سایر ز حال من چه می پرسی ، توای غافل ز غمگینان منم تنها ترین تنها، ز درد سینه ام بی جان بّود روزم شب واین شب، بّود ظلمت گهی تاریک حصار بی کسی دورم ، ره امید من باریک سروده خنده ام: هق هق ، و سیل اشک من دریا مرا آواره گی ؛گردش؛ ، سفر با قلب...
-
که در آنجا که ((تو)) یی برنیاید دگر آواز از ((من))
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 01:54
که در آنجا که ((تو)) یی برنیاید دگر آواز از ((من)) 28 اردیبهشت 89 - 12:34 طبقه بندی: سایر مهرورزان زمان های کهن هرگز از خویش نگفتند سخن. که در آنجا که ((تو)) یی برنیاید دگر آواز از ((من)) ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد هر چه میل دوست بپذیریم به جان هرچه جز میل دل او بسپاریم به باد! آه ! باز این دل سرگشته ی من یاد...
-
خود کم بینی
شنبه 25 اردیبهشت 1389 01:24
سلام هرشب میام یه چیزی بنویسم اما حسش نیست دوگانگی جسم و روح اذیت میکنه اخه از جسم دارم فاصله میگیرم اما به روح نمیرسم وقتی به خودمنگاه میکنم میبینم ادم خوبی نبودم کثیف بودم اما حکمت اینکه ادم کثیف یهو تصمیم میگیره به روح سفر کنه چیه؟ اصلا روح چیه؟روح کالبد جسم؟ روح رو معنی میکنم دل کندن از دنیای مجازی مادیات و رسیدن...
-
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد.
شنبه 4 اردیبهشت 1389 05:56
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد. 2 اردیبهشت 89 - 09:52 طبقه بندی: سایر کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد . کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد کاش می شد با نسیم شامگاه...
-
بسان رهنوردانی که در افسانه ها گویند
شنبه 4 اردیبهشت 1389 03:16
بسان رهنوردانی که در افسانه ها گویند گرفته کولبار زاد ره بر دوش فشرده چوبدست خیزران در مشت گهی پر گوی و گه خاموش در آن مهگون فضای خلوت افشانگیشان راه می پویند ما هم راه خود را می کنیم آغاز سه ره پیداست نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر حدیقی که ش نمی خوانی بر آن دیگر نخستین : راه نوش و راحت و شادی به ننگ آغشته ، اما رو به...
-
آیینه ی انتظار تو غروب آدینه درقلب خسته من است
شنبه 4 اردیبهشت 1389 03:13
آیینه ی انتظار تو غروب آدینه درقلب خسته من است بر بال هر کرانه ی عشقت نظر کنی نقشی، ز بیکرانه ی من ودل شکسته من است خورسند مباش زبازی فلک که در معراج هزار دخیل عشق به انتظار من و بال بسته من است
-
کردی آهنگ سفر، اما پشیمان می شوی
شنبه 4 اردیبهشت 1389 03:01
کردی آهنگ سفر، اما پشیمان می شوی چون به یاد آری پریشانم، پریشان می شوی گر به خاطر آوری این اشک جانسوز مرا آنچه من هستم کنون در عاشقی، آن می شوی سر به زانو گریه هایم را،اگر بینی به خواب چون سپند از به دیدارم، شتابان می شوی عزم هجران کرده ای، شاید فراموشم کنی من که می دانم تو هم چون شمع،گریان می شوی گر خزان عمر ما را...
-
آیینه چون شکست
شنبه 4 اردیبهشت 1389 03:00
آیینه چون شکست قابی سیاه و خالی از او به جای ماند با یاد دل که آینه بود در خود گریستم بی آینه چگونه در این قاب زیستم؟؟؟؟ مشیری
-
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
شنبه 4 اردیبهشت 1389 02:58
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم شکوه از غیر خطا هست،خطایی نکنیم یاور خویش بدانیم خدایاران را جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و...
-
من تموم قصه هام قصه تــــــوست
شنبه 4 اردیبهشت 1389 02:56
بغلم کن عشق خوبم بذار حس کنم تنتو از حرارتت بمیرم بگیرم عطر تنتو واسه من آغوش گرمت تنها جای امن دنیاست ساز آشنای قلبت خوشترین آهنگ دنیاست منو که بغل بگیری گم میشم تو شهر رویا بند میاد نفس تو سینم مثل مجنون پیش لیلا به تو شفاف و برهنه دل سپردم بی محابا بغلم کن تا نمیرم بی تو، تو دستای سرما مثل دامن فرشته شب ما قدیس و...
-
جملات انرژی بخش از اندیشمندان
یکشنبه 29 فروردین 1389 03:40
جملات انرژی بخش از اندیشمندان 2۹ فروردین 89 - 23:47 جملات انرژی بخش از اندیشمندان معیار واقعی بودن تصمیم، آن است که دست به عمل بزنیم. آنتونی رابینز اجازه نده ترس تو را فلج سازد. مارک فیشر افرادی که از ریسک کردن میترسند، به جایی نمیرسند. مارک فیشر نشاط، آزادی مطلق است. تو حرکت به بالا را آغاز میکنی؛ نشاط به تو بال می...
-
شنیده ای ؟
یکشنبه 29 فروردین 1389 03:27
شنیده ای ؟ صدای سکوت را شنیده ای ؟ من شنیده ام ..... صدای خنده غم خنده درد که از چشمانم می بارد برگونه های همیشه مجروحم را شنیده ای ؟ من شنیده ام این آواز هر روز و شبم را .....
-
صدام نمیکنی چرا؟
یکشنبه 29 فروردین 1389 03:20
صدام نمیکنی چرا؟ چرا نمیبینی منو؟ چرا ازم پس میگیری شبای با تو بودنو؟ نگاه نمیکنی منو؟ چرا ازم بیخبری؟ چقدر باید گریه کنم چرا منو نمیبری؟ تشنهتر از اشکم و باز در انتظار هق هقم برای بخشیدن من، بیا بیا به بدرقهام بگو نترسم از خودم که با تو التهاب نیست بگو که در پناه تو فرصت اضطراب نیست نگاه نمیکنی منو؟ چرا ازم بی...
-
اون رفت
یکشنبه 29 فروردین 1389 03:19
اون رفت خیلی راحت تر از اونی که فکرشو می کردم یادم می یاد یه روز بهم گفت بدون من می میره اما حالا... کو؟ کجاست؟ کو اونی که می گفت بدون من می میره؟ می دونی چیه؟ دلم واسه خودم خیلی می سوزه وقتی یادم می یاد چه جوری حاضر بودم زندگیموبهش بدم. حتی قطره های اشکمو ندید همون اشکایی که هر موقع از چشمام جاری می شد می گفت:وقتی...
-
داستان کوتاه و خواندنی عشق ماندگار
یکشنبه 29 فروردین 1389 03:15
داستان کوتاه و خواندنی عشق ماندگار داستان عاشقانه بسیار زیبا و غمگین ( حتما بخوانید ) دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او...
-
برای تو
یکشنبه 29 فروردین 1389 03:09
خداوند عشق را برای ستودن چشمان زیبایت آفرید و گل سرخ را برای نمایش سرخی لبانت و تاریکی شب را نشانی از سیاهی چشمانت و زلالی دریا را به زلالی دل تو و مرا آفرید برای شناساندن عشق به من و سکوت را آفرید برای آرامی دل عاشق من و اینک تورا مانند پروردگار می ستایم عشق من عاشقم باش!!! خداوند عشق را برای ستودن چشمان زیبایت آفرید...
-
تفاوت عشق و دوستی
پنجشنبه 26 فروردین 1389 03:47
هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تبش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد اما هنگامی که کسی را می بینید که آنرا دوست دارید احساس سرور و خوشحالی می کنید . 2- هنگامی که عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است ولیکن هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فقط فصلی زیبا (زمستانی زیبا) است . 3- وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می...
-
کمک میکنی دزد میشی اخرش
پنجشنبه 26 فروردین 1389 02:35
سلام یه مدت پیش رفتم شهری که زمانی دانشجو بودم یه دوست قدیمی منو با چند تا دانشجو آشنا کرد رفتم به عنوان مهمان همه مصرف کننده مواد بودن چرا گذر من اونجا گرفت نمیدونم روز دوم داشتم از خونه میرفتم بیرون اخه بهم سخت میگذشت درگیر با خدا که چرا گذر من اونجا گرفته از پله ها پایین میومدم که اس مس به من رسید که فرستاننده...
-
حقیقت بعضی وقتا زشته اما خیلی بهت کمک میکنه
پنجشنبه 26 فروردین 1389 02:04
سلام به همه خیلی وقته نیمدم وبلاگم سر بزنم اصلا حوصله نداشتم گذشته سخت اذیتم میکرد اما دارم سعی میکنم باهاش کنار بیام اخه همیشه ازش فرار میکردم اما یه سختی طولانی مدتی دیدم نفهمیدم تعطیلات عید چطور گذشت چیز هایی دیدم از مردم از نزدیکان که امیدوار شدم به خودم دیدم انقد هم بد نیستم دارم سعی میکنم همه چیز رو فراموش کنم...
-
تبادل لینک
چهارشنبه 21 بهمن 1388 05:46
کسانی که تمایل به تبادل لینک دارن ادرس وبلاگ یا سایت خودشونو با ذکر موضوع و ما رو لینک کنن با تشکر مسیحا mlosak.blogsky.com دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیدانند
-
درد دل شیما و علی
چهارشنبه 21 بهمن 1388 04:16
چند روز پیش یه نظر داشتم و خیلی ناراحتم کرد و شاید تنها نظری بود که انقد ناراحتم کرد همیشه دوستام به من میگن علی بی غم که البته این اسم رو خانواده من گذاشتن و میگن اصلا تو از دنیا چی میفهمی اصلا معنی ناراحتی میدونی چیه؟اما همیشه کسانی که با چیزی زندگی کنن براشون عادی میشه و خیلی در موردش صحبت نمیکنن خودتون خوب میدونید...
-
تو دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره؟
چهارشنبه 21 بهمن 1388 03:53
نمیدونم از کجا شروع کنم قصه ی تلخ سادگیمو نمیدونم چرا قسمت میکنم روزای خوب زندگیمو چرا تو اول قصه همه دوسم میدارن وسط قصه میشه سر به سر من میذارن تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام میذارن میتونم مثل همه دو رنگ باشم دل نبازم میتونم مثل همه یه عشق بادی بسازم تا با یک نیش زبون بترکه خراب بشه تا بیان جمعش کنن حباب دل سراب...
-
خیام
چهارشنبه 21 بهمن 1388 03:11
شعر - خیام برخیز و بیا بتا برای دل ما حل کن به جمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما چون عهده نمی شود کسی فردا را حالی خوش کن تو این دل شیدا را می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه بسیار بتابد و نیابد ما را مردم گویند جنت و حور خوش است من می گویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر...
-
شعر
چهارشنبه 21 بهمن 1388 01:39
شعر...(احمد شاملو...حسین پناهی) با درودی به خانه می آیی و با بدرودی خانه را ترک می گویی... ای سازنده! لحظه عمر من به جز فاصله میان این درود و بدرود نیست! (احمد شاملو) سلام... خداحافظ... چیز تازه اگر یافتید بر این دو اضافه کنید تا بل باز شود این در گم شده بر دیوار... (حسین پناهی)