آنجلینا جولی
نام : آنجلینا جولی ویت . لقب: آنجی ، زن گربه ای . قد: 173 سانتیمتر
او در تاریخ 4 ژانویه 1975 و در ساعت 9:09 در لس آنجلس متولد و در همانجا بزرگ شد. نام پدرش "جان ویت" ( برنده جایزه آکادمی ) و نام مادرش "مارچلین برتلند" است. همچنین او خواهرزاده "چیپ تایلور " می باشد. در ضمن "جولی" در زبان فرانسه به معنای "زیبا" است. او در سن 14 سالگی به کار مدلینگ روی آورد و در 16 سالگی از دبیرستان "بورلی هیل" فارغ التحصیل شد.
پس از جدایی والدینش مادرش سرپرستی او را به عهده گرفت . پیش از آنکه برای همیشه در نیویورک ساکن شود به همراه مادر و برادرش به شهرهای مختلف از جمله لندن نیویورک و لس آنجلس سفر کرده و در ضمن این مسافرت ها به عنوان یک مدل حرفه ای در شوها شرکت می کرد .
پس از اقامت در نیویورک وارد آموزشگاه تئاتر لی استارزبرگ و پس از آن دانشگاه نیویورک شد .در همین هنگام بازی در تئاتر را به صورت حرفه ای آغاز کرد .
این هنرپیشه نوپا به زودی اولین فیلم سینمایی خود را با ایفای نقش کوچکی در سال 1993 در فیلم Cyborg2 آغاز کرد و به دنبال آن در سال 1995 با بازی در Hacker ها توانست نشان دهد که قابلیت های هنری فراوانی در او وجود دارد .
با بازی در فیلم Train spotting ساخته جانی لی میلJonny Lee Miller او رسما" به عنوان یک هنرپیشه هالیوود شناخته شد و همین فیلم نیز سبب آشنایی وی با میلر و ازدواج کوتاه مدت آنها شد .
پس از مدتی حضور در فیلم های متوسط سر انجام جولی توانست با بازی در نقش همسر جورج والاس (Georg Wallace) در فیلم سینمایی تلویزیونی با همین نام در سال 1997 جایزه جهانی گلدن گلاب را ببرد .
با بازی در نقش اول فیلم گیا Gia ساخته شرکت HOB و نامزدی اسکار به عنوان بهترین نقش اول زن جولی تبدیل به یک سوپر استار در دنیای هالیوود شد .
به زودی با شرکت در برنامه های تلویزیونی و مطبوعات پاسخگوی جزئی ترین مسائل زندگی اش از خالکوبی های بدنش گرفته تا موضوعاتی در مورد پدر معروفش و حتی ازدواج کوتاه مدتش شد .
از این پس آنجلینا نقش های بسیار مهمتری در پروژه های بزرگتری را پذیرفت.
در سال 1998 در فیلم بازی با دل Playing by Heart در کنار کادر حرفهای اعم از شون کانری Sean connery- جینا رولندزGena Rowlands - آنتونی ادوارد Anthony Edwards– جیلیان اندرسونGillian Anderson – رایان فیلیپRyan Philippe و مبدلاین استوMadeline Stowe بود حضور یافت.
یکسال بعد با بازی در Pushing tin ساخته مایک نیوال Mike Newell باز هم نام او در کنار بزرگانی همچون جان کوزاکJohn Cusack – بیلی باب تورنتونBilly Bob Thornton – و کیت بلانشتCate Blanchett قرار گرفت.
گر چه فیلم به موفقیت مالی و هنری دست نیافت اما سبب نشد که به نام هنری و حرفه ای جولی که توانسته بود در مدت زمان کوتاهی به آن دست یابد حتی کوچکترین صدمه ای وارد شود.
در سال 2000 برای بهترین نقش مکمل در فیلم دختر از هم گسیخته Girl Interrupted و بازی در نقش یک بیمار روحی بالاخره توانست جایزه اسکار را از آن خود کند. یکسال بعد آنجلینا زندگی مشترک خود با بیلی باب تورنتون را شروع کرد .
در سال 2000 وی به عنوان بانوی صحنه ها برنده جایزه miss world شد اما آن را نپذیرفت . آنجلینا در فیلم های فراوانی به ایفای نقش پرداخته است که از جمله ی آنها می توان به فیلم جنایی سرقت در شصت ثانیه Gone in sixty seconds اشاره کرد .او در این فیلم در نقش یک سارق اتومبیل همبازی هنرپیشه ی صاحب نامی همچون نیکلاس کیج است.
هم چنین در فیلم گناه کبیرهOriginal Sin در نقش عروس بدکارهی کوبان تایکون با بازی آنتونیو باندراسAntonio Banderas ظاهر شده است .
اگر چه جایزه بانوی شایسته 2000 را نپذیرفت اما در سال 2001 هنگامی که در مهاجم مقبره Tomb Raider و در نقش لارا کرافت Lara Craft که اقتباسی از سری بازی های ویدئویی بود ظاهر شد دیگر نمی توانست از قبول این جایزه امتناع کند ..
پس از درخشش در مهاجم مقبره:گهوارهی زندگی(Tomb Raider: Cradle of life2003) به عنوان بهترین هنر پیشه از سوی بینندگان انتخاب شد .
فیلم زندگی یا چیزی شبیه به آن (Life or something like it 2002) که یک داستان کمدی رمانتیک بود نیز از سوی منتقدان و بینندگان به عنوان یکی از بهترین نقش های آنجلینا پذیرفته شد .
در هجدهم جولای سال 2002 آنجلینا و بیلی باب تورنتون خواستار جدایی از یکدیگر شده و ادعا کردند که داراییشان تا بعد از به فرزندی پذیرفتن کودکی دیگر به هم تعلق نخواهد داشت.
اما این تصمیم شتابزده ی آنها عملی نگشت . در سال 2003 پس از این اتفاقات آنجلینا در نقش یک دختر ثروتمند در فیلم Beyond Bordres ظاهر شد .
اما سال 2004 به دلیل حضور او در فیلم های اسکندر بزرگ Alexander the great ساخته ی الیور استون Oliver Stone در نقش مادر اسکندر مقدونی با بازی کولین فارل Colin Farrell و نیز همبازی شدن با برنده ی جایزه ی اسکار جینت پالترو Gwyneth Paltrow در کاپیتان اسکای : دنیای فردا Sky captain: The world of tomorrow و هم چنین فیلم گرفتن جانها Taking Lives و بازی در نقش افسرارشد FBI سال بسیار پر ثمری را گذراند.
سرانجام جولی سال 2004 را با قرض دادن صدایش به شرکت انیمیشن سازی Dream Work در فیلم داستان کوسه Sharks tale به پایان رساند .
آنجلینا جولی ژانویه ی 2005 را با فیلم آقآ و خانم اسمیت آغاز کرد.
جولی بازیگر 30 ساله هالیود 2 فرزند خوانده دارد. او مادوکس چهار ساله را از کامبوج و زاهارا یک ساله را از اتیوپی به فرزند خواندگی پذیرفت ؛ براد پیت نیز به طور قانونی پدر خوانده آن ها محسوب می شود
کارنامه ی هنری آنجلینا جولی
فهماندن نقشه (2006) (Atlas Shrugged)
چوپان خوب (2006) (The Good Shepherd)
Mr. and Mrs. Smith (2005) آقا و خانم اسمیت
Alexander (2004) اسکندر
Shark Tale (2004) داستان کوسه
Sky Captain and the World of Tomorrow (2004) فرمانده آسمانها
Taking Lives (2004)
Beyond Borders (2003)
Lara Croft Tomb Raider: The Cradle of Life (2003) تامب ریدر 2
Life or Something Like It (2002) زندگی و چیزی شبیه آن
Lara Croft: Tomb Raider (2001) تامب ریدر
Original Sin (2001) گناه کبیره
Gone in 60 Seconds (2000) سرقت در 60 ثانیه
The Bone Collector (1999) کلکسیونر استخوان
Girl, Interrupted (1999) دختر از هم گسیخته
Hell's Kitchen (1999)
Playing By Heart (1999) بازی با قلب
Pushing Tin (1999)
Gia (1998) جیا
Hell's Kitchen (1998)
George Wallace (1997) جرج والاس
Playing God (1997)
Foxfire (1996)]
Love Is All There Is (1996)
Mojave Moon (1996)
Hackers (1995) هکر ها
Without Evidence (1995)
فوتبال بانوان!!
این روز ها همه جا صحبت از فوتبال بانوان است و بحث فوت ـ وان!! (فوتبال بانوان) نقل مجالس ورزشی است. (البته همکاران اشاره می کنند که چرا خالی می بندم. این روز ها هیچ جا راجع به این مسئله صحبت نشده!)
خیلی خب !! حالا چرا می زنین خودمون این مسئله رو بحث روزش می کنیم!!
.
اولین مسئله در مورد فوتبال بانوان این است که نباید بازیکنان را مجبور به پوشیدن لباس یک شکل بکنیم. چون زیر بار نمی روند!! آنها دوست دارند حتی بین دو نیمه لباس هایشان را عوض کنند! بنا بر این بهتر است نیمه اول و دوم بازی رو (مثل بعضی ها که عقد و عروسی رو یکی می کنند) یه جا و در 45 دقیقه بر گذار کنیم!!
.
مسئله دیگر این است که بر خلاف آقایون، خانم ها بیشتر دوست دارند روی نیمکت بنشینند تا این که درون زمین بازی کنند!!
البته ناگفته نماند که اگر می خواهیم در این زمینه هم مثل انرژی هسته ای !!!! به توفیقاتی دست یابیم ؛ باید فوتبال بانوانمان هم مثل فوتبال آقایان، به سمت حرفه ای شدن گام بردارد و بازیکن ها تنها مشغله ذهنی و فکری شان فوتبال باشد و بس!!
البته باید فکری هم به حال پدیده گزارشگری در فوتبال بانوان کرد!! چون مطمئنا فردوسی پور بانوان خیلی فردوسی پورتر از فردوسی پور آقایان خواهد بوووود!!!!(چی گفتم!!)
اما دیگر مسئله مهم مسئله تماشاگران است.
در مورد تماشاگران خانم که اصلا نگران نباشید، جای هیچگونه نگرانی نیست!! مطمئنا حضور خانم ها گرما بخش محفل زندگی است حتی در استادیوم ها!!
(ضمنا این گرما بخش محفلو اینا رو گفتم بلکه مامانم متوجه بشه که من زن می خوام!!! )
.
اما دردسر اصلی؛تماشاچی های آقا هستند،که هم به فوتبال خیلی علاقمندند هم به بانوان!!!
در مور داوری هم که هیچ حرفی نزنم بهتره ، چون می ترسم کمیته انضباطی محرومم کنه!!
دنیا را بد ساخته اند ... کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد ... کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری ... اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ... به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند
Arash…shiva
اگه کسی رو دوست داری نه براش ستاره باش نه آفتاب چون هردوشون مهمون زود گذرند. پس براش آسمون باش که همیشه بالای سرش باشی
گفتی: عاشقمی گفتم: دوستت دارم گفتی: اگه یه روز نبینمت میمیرم گفتم: من فقط ناراحت میشم گفتی: من به جز تو به کسی فکر نمی کنم گفتم: اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم گفتی: تا ابد تو قلب منی گفتم: فعلا تو قلبم جا داری گفتی: اگه بری با یکی دیگه من خودکشی می کنم گفتم: اگه تو بری با یکی دیگه من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم حالا فکر می کنی فرق ما اینهاست؟ نه فرق ما این هست که تو دروغ گفتی و من راستش رو گفتم
دلبر که توان بست که دلدار نباشد.غم با که توان گفت که غمخوا نباشد.ای صاحب دل خانه دل مسکن یار است.این خانه نشیمنگه اغیار نباشد.زاهد چه گشایی در دکان ریا را..اکنون که تو را رونق بازار نباشد.گریان شدم ازدیدن رویش که به خورشید..در چشم توانایی دیدار نباشد..تا هست سر شوق گلستان جوانت..دل ا هوس دیدن گلزار نباشد..از ماه جهان تا به جمال تو چه گویم..خورشید بدین جلوه رخسار نباشد
وقتی تو رو از دست دادم، اشکی نریختم! چون تموم اشکهام رو برای بدست آوردنت ریخته بودم
اگه تو دنیا قرار بود جای چیزی باشم ، دوست داشتم جای اشکات باشم ، تو چشمات متولد می شدم، روی پلکات جون می گرفتم ، روی گونه هات جاری میشدم و رو لبانت میمردم
غریبه ای دیروز. آشنای امروز و فراموش شده ای فردا.پس در آشنایی امروز مینگرم.تا در فراموشی دنیا یادم کنی!
10000 دستگاه ریو 1000 کیلومتر اسکناس 100واحد اپارتمان 10 صندوق طلا . . . . . .فدای یه تار موی تو عزیزم