مرگ کوروش در سال سیام سلطنت او در حدود سال ۵۲۸ پیش از میلاد اتفاق افتادهاست. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کوروش وجود دارد.
هرودوت می نویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر می نماید نقل می کنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) تیرهای از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت میپرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانهای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور میکردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهمرییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دائی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد، کشته شدن کوروش و شکست لشگریانش بود.
بروسوس (مورخ کلدانی) در ۲۸۰ پیش از میلاد آوردهاست که کوروش در جنگ با طوائف داهه (دها، یکی از عشایر سکایی) کشته شده است.
فوتیوس از قول کتزیاس پزشک دربار هخامنشی می نویسد که کوروش در اثر جراحاتی که در جنگ با دربیک ها به او وارد آمده بود کشته شده است. آنها فیلهایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرده و کوروش بر زمین افتاد. یکی از سربازان هندی که با دربیک ها متحد بودند، زوبینی به ران او انداختهاست و کوروش را به خیمهاش بردند و او در اثر این زخم بعد از سه روز درگذشتهاست. [۱۵]
اینکه هر سه قوم یاد شده، در بالا از طوایف سکا ها بودهاند نشان میدهد که آخرین جنگهای کوروش با طوایف سکاها بودهاست اما بعید بنظر میرسد که وی در این جنگها کشته شده باشد و باقیماندهٔ سپاه شکست خورده، جسد بدون سر او را (به نقل از هرودوت) برای دفن به پاسارگاد آوردهباشند.
طبق روایتهای گزنفون و استرابون این جنگها به کشته شدن کوروش منجر نشدهاست و وی به مرگ طبیعی وفات یافتهاست.
در هر حال راجع به پایان کارش، هیچ روایتی را از روی قطع بر روایت دیگر، نمیتوان ترجیح نهاد. [۱۶]
استرابون جغرافیدان معروف مینویسد، سنگی بر آرامگاه بود که بر روی آن نوشته شده بود،
«ای رهگذر! من کوروش هستم. من امپراتوری جهان را به پارسیان دادم. من بر آسیا فرمانروایی کردم. بر این گور رشک مبر.»
سلام مسیحای بی معرفت که میاد وبلاگشو عوض میکنه اما سراغ مارو نمیگیره
اگه دیگه منو ندیدی
بدون واسه چیه!
سلام مسیحای بی معرفت که وقتی میاد وبلاگشو سر میزنه یه سراغ از ما نمیگیره
اگه دیگه منو ندیدی
بدون واسه چیه
سسسسسسسسسلام به میس رزززززز
چه عجب یادی از ما کردین بامعرفت خوش حال شدم امدین منتظر نظر بعدی شما هستم
بی معرفت.نامرد.بی مرام.اصلا توخیلی بدیییییییییییییی باهات قهره قهره قهرم! دیگه اصلا منو نمیبینی دیگه چت هم نمیام بای بی معرفت