دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

 

برگ پاییزم

لیک ، نه به زردی و پریشانی و سرگردانی

من همان سبزه تنم

که تجلی بلوغ عشقت

نفس از من بگرفت ، زرد شدم ، افتادم

با غزل ، رقص کنان

به تمنای شکوهت

تن به خاک آمیختم

تو همان یک نگهت کافی بود!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
آرشید جمعه 19 آبان 1391 ساعت 12:24 http://arshid.blogsky.com/

سلام . ممنون از این قطعه ی بسیار زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد