می روم من زتو و خاطره هایت دیگر
دست حق یاورت ای خوبترین
دیگر از من نهراس ای گل من
دل من گرچه شد آشوبترین
سوختن کار منِ ساده دل است
بزن آن تیشه به این چوبترین
من همان روز که چشمم به تو شد
گشتم آشفته و سرکوبترین
***
می روم من زتو و پنجره ها می بندم
تو هم ای خوب .... بمان خوبترین
سلام.
خوشحالم که شعر بنده رو در وبلاگتون قرار دادید.
موفق باشید