
پرنده ای که از نیزارهای خزانی گذشته است دیگر دیده به دست این بادهای بی هر کجا نخواهد داشت البته ما هم از این حرفهای عاشقانه بسیار شنیده ایم حقیقت این است پرنده ای که به اعتماد یکی پیاله ی آب آمده بود میان این همه خانه این همه خواب هیچ ایوان روشنی از رویای آدمی ندید |
با درود
از این جمله وبلاگت خیلی خوشم اومد باحال است
من کسی نیستم ،توکیستی؟؟؟اگر توهم مانندمن کسی نیستی ،مایک زوج میشویم .مبادا این راز را باکسی درمیان نهی ،ماراتبعید خواهند
بسیار زیبا است
عالیه گلم