نامت چه بود؟آدم
فرزند؟من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
آن چیست بر گرده نهادی؟امانت است
قدت؟روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک
اعضاء خانواده؟حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک
روز تولدت؟روز جمعه، به گمانم روز عشق
رنگت؟اینک فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
چشمت؟رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان
وزنت ؟نه آنچنان سبک که پرم دئر هوای دوست ... نه آ نچنان وزین که نشینم بر این خاک
جنست ؟نیمی مرا ز خاک ، نیمی دگر خدا
جرمت؟یک سیب از درخت وسوسه
آیا کسی به ملاقاتت آمده؟بلی
داری گلایه ای؟دیگر گلایه نه؟، ولی...
ولی چه ؟حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟
می خوانمش که چنان اجابت کند دعا
انگار شرح حال من بود!