دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

می خواهی بروی ؟!

 

 

 

می خواهی بروی ؟!
پس بی بهانه برو !
بیدار نکن خاطره های خواب آلوده را ...
صدایت همان صدا ، نگاهت نـاتـنی و دستهایت سرد است ،
و من می دانم :
محبت ساختگیـت ،عشق دروغینت و چشمان پر فریبت ،
آخر روزی گرفتارت خواهند ساخت ...

نظرات 3 + ارسال نظر
پگاه چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 12:23 http://bikhiyal9.blogsky.com

سلام ممنون که سر زدی منم میخواستم وبمو حذف کنم ولی نتونستم فکر کردم یه روز بهش احتیاج پیدا کنم
موفق باشی

سارا چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 13:47 http://http://sarasss.blogfa.com/

سلام
خوبی

آخه عزیزم ماشالله عنوان وبلاگت که عنوان نیست خو دش یه مقاله است


شوخی کردمممممم به دل نگیریاااااااا


آپتم که قشنگ بود.

سارا یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 17:39 http://http://sarasss.blogfa.com/

سلام
خوفی آیاااااااااااا؟؟؟؟؟/

آپ تشریف دارم
بدووووووووووبیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد