صدام نمیکنی چرا؟ چرا نمیبینی منو؟
چرا ازم پس میگیری شبای با تو بودنو؟
نگاه نمیکنی منو؟ چرا ازم بیخبری؟
چقدر باید گریه کنم چرا منو نمیبری؟
تشنهتر از اشکم و باز در انتظار هق هقم
برای بخشیدن من، بیا بیا به بدرقهام
بگو نترسم از خودم که با تو التهاب نیست
بگو که در پناه تو فرصت اضطراب نیست
نگاه نمیکنی منو؟ چرا ازم بی خبری؟
چقدر باید گریه کنم چرا منو نمیبری؟