یا رب این آدم خاکی تنهاست
بهونه نوشتنم ایندفعه دوست هست بهترین و مهربون ترین دوست
خودت خواستی که دوست صدات کنم تقصیر من نیست می دونم صبح نشده یه حس عجیب مثل دل گیری میاد سراغت اون موقع نه من هستم پیشت نه بقیه دوست ها دلت می گیره نمی دونم چرا ...... شاید از اینکه از اون جای امن اومدی به این دنیای نا امن وقتی دلت گرفت به نتیجه های زندیگیت نگاه می کنی نگاه کن ببین چقدر دوست داری اونقدری که من هم نمی تونم تصور کنم البته اینها همه نتیجه تلاش هایی هست که تو این بیست و اندی سال انجام دادی شاید خیلی جاها نرم بودی شاید خیلی جاها سنگ بودی شاید یه جایی دل کسی و ناخود آگاه شکوندی شاید شکستی ولی همه اینها تمام اون راههای هست که تو با عجله برای بزرگتر شدن فهمیده تر شدن بالغ شدن باید می رفتی دوست بهترین سالروز تبعیدت را نمی دانم باید تسلیت بگویم یا تبریک تبریک می گم به خودم چون در همچنین روزی یک دوست برای من آفریده شد یک هدیه از جانب خدا قرار بود شادیمان را تقصیم کنیم نشد ببخشید شادم در عین تنهایی شادم که تو هستی مبارکم باشد این هدیه الهی
*******
بازم تولدت مبارک
منو از بوی تند الکل و دود منو از بسته های خالی قرص منو از کافه های در به دری منو از قهوه های تلخ بپرس
/a>
سلام یگانه ترینم سیگار سرد سفیدی
**** سرم و زیر گرفتم نمی خوام به مانیتور نگاه کنم دارم فکر می کنم به تو به همه دارم فکر می کنم به خودم به همه و امروز بعد از چند وقت که یادم نیست صداتو شنیدم .... خوب این هفته یعنی چی می شه؟؟ شاید هم مثل تمام هفته های دیگه خوب بیاد و رد بشه .... وقتی دلم می شکنه بهونه گیری زیاد می کنم وقتی دلم می شکنه دلم می خواد برم تو لاک خودم نمی خوام با هیچکی حرف بزنم زحمت نکشین نظر ندین حوصله ندارم بحث نکنین این چند روز هوا خیلی خوبه واسه مردن این چند وقت تمام دنیا بوی جهنم رو می ده سرم درد می کنه |