دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

قاب خالی

مدت هاست چشم به قاب عکس خالی اتاقم میندازم و زیباترین و  

 

زشت ترین و غم انگیز و گاهی شاد ترین عکس ها را در ان تجسم  

 

میکنم قابی که به ظاهر خالی اما هر ساعتش یک عکس به من نشان 

 

میدهد همه به قاب عکس من میخندن اما خودم باهاش خیلی راحت  

 

صحبت میکنم حرفهای نگفته من را میخواند ....


نظرات 4 + ارسال نظر
تنها دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 12:59 http://tatanhayeman.blogfa.com

سلام ای غریبه اشنا

از کوی تو گذر کردم تا شاید دلتنگی من تمام شود

گویا در این خلوت گه راز جایی نداشتم


من به امید عشق در کوچه تو گذر کردم


جز فراق چیز ندیدم

تنها سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 17:46 http://tatanhayeman.blogfa.com

سلام عزیزم

خیلی خوش حالم که باز نوشتن را اغاز کردی

زکوی تو گذر کردم من تنهای تنهایها

منم ان رسوای زمانه

منم ان گمشده شهر عشق

tannaz دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 13:24

slm .moozik matneto avaz kardy!!! omidvaram khoob bashi va roozhaye khoobio tajrobe koni ..matalebet ziba bood .mpvafagh bashi

[ بدون نام ] دوشنبه 21 فروردین 1391 ساعت 13:35

همیشه حرفای ناگفته زیاده همیشه جایی هست که ما تمام حرفامونو میزنیم حتی اگر یک قاب خالی باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد